در این روزگار رقت انگیزی که ابرقدت های جهانی در خواب غفلت فرو رفته اند، شب های تیره و تارش برای کودکان معصوم و مظلوم فلسطین به سختی صبح میشود. شبهایی که در محاصره تانک، توپ و طیارههای رژیم اشغالگر اسرائیل قرار دارند و بهجای اینکه در این شبها پذیرای دست نوازش پدر و قصه های مادر باشند پذیرای دود، گلوله، بمب و باروتاند و در جهنم جلادان بیرحم صهیونیستی جان میدهند و با مظلومیت به خوابِ خون فرومی روند. آنان بهجای شیر، شمشیر و به جای نوازش نهیب میبینند و با کام خشک و چشم تَر و حلقوم بریده اصغروار به ملاقات خدا میروند. به راستی که عمق مظلومیت کودکان غزه و فلسطین را تنها کوکان حادئه ی کربلا میفهمند.
در این مطلب از ستاره برای شما دوستداران صلح و مخالفین ظلم و حامیان کودکان مظلوم زیباترین متنها و دلنوشته های ادبی را گردآوردهایم.
دلنوشته و متن ادبی زیبا برای کودکان فلسطین و غزه
نمی دانم با کدامین کلمات احساسم را بیان کنم.
آیا کلمات قادر به توصیف آنچه برشما می گذرد هستند؟
چگونه شب سر بر بالین بگذارم و به خواب روم در حالی که شما وحشت زده در گوشه ای از خانه نشسته اید و هر لحظه انتظار انفجار موشک را می کشید.
چگونه قلب کوچکتان تاب این همه ترس و اضطراب را دارد؟
ای تو مادر! چه بر تو می گذرد زمانی که جنازه فرزند آغشته به خونت را در آغوش همسرت می بینی؟
و تو ای پدر !چگونه دستانت توان جمع کردن تکه پاره های بدن فرزند کوچکت را از زیر آوار دارد؟
درود بر تو ای کودک شهید
درود بر تو ای مادر صبور
درود بر تو ای پدر دلیر
🌹🌹🌹🌹
با رنگ خون می نویسم مرگ بر اسرائیل
کاش حداقل وجدان اسرائیلی ها سر سوزنی بیدار بود ، خدا لعنتاشان کند.
بیچاره کودکان غزه ، بعضی ها در خواب میمیرن ، بعضی ها زیر آوار خونه شان .
همه می دونیم ، من فقط می تونم دعا کنم . حالا حرف دلی با فلسطین و فلسطینی ها دارم.
با کدامین کلمات و جملات می توان جنایات اسرائیل ،سکوت سرد مجامع بین المللی و مظلومیت فلسطینی ها را توصیف کرد ؟!
از کجا باید شروع کنم وقتی می توانم هزاران مقاله درباره ی این بچه های بی گناه و بی پناه بنویسم ؟! از قهقهه های تلخ اوباما یا…!!!
کاش می توانستم بهشان کمک کنم وقتی طفلی بی گناه از شکم مادر شهیدش زیر آواری از خاک های غزه متولد مشود .
قطره قطره خون شهیدان و مجروهان وآوارگان حرمت دارد، حرمتی شاید به اندازه ی بی گناهی
عاجزانه دست هایم را به سمت آسمان می برم و بی اختیار به سجده می افتم . امروز فلسطین بوی خون می دهد .
🌹🌹🌹🌹
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم
خواهر و برادر فلسطینیام،
سلام
این روزها خیلی ها در جهان به تو فکر میکنند
من هم خیلی به تو فکر میکنم …
این روزها که مظلومیت تو را میبینم، به تو میاندیشم. وقتی آتش شعلهور درون سینهات را میبینم، قلبم آتش میگیرد. بغض درون گلویت را میفهمم و با تو فریاد میزنم.
خواهر و برادرم، بدان!
همدردی و همدلی من با دیگرانی که از دور دستی بر آتش دارند و فقط همدردی میکنند، فرق دارد.
اشکهای گرم تو به گرمای گریههای من در فراق پدرم است. همدردی من با ناله های جانسوز تو از سر دردآشنایی ست.
خواهر و برادر فلسطینی،
پدران و برادران گلگون کفن ما، دوشادوش همهی مظلومان سراسر تاریخ ایستاده اند.
من و تو چیزهای مشترک زیادی داریم که مهمترین آنها «درد» نیست.
مهمترین اشتراک ما “امید” است.
ما «درد» را چشیدهایم. مظلومیت «درد» دارد. بغض و اشک دارد.
ولی “ذلت” ندارد. “امید” دارد.
ما امیدواریم . همانطور که مقاومتها و رشادتها و شهادتها پیروزی هایی را به بار آورده است، پیروزی های بزرگتر نیز از راه خواهد رسید.
ما و شما همراه همیشه تاریخ با مظلومان عالم بوده، هستیم و خواهیم بود تا آیندهی روشنی که همه منتظرش بودند از راه برسد.
ما در این راه از ویرانی خانهها و ریختن خونهایمان هراسی نداریم، ما آینه در آینه در عالم منعکس شدهایم و خواهیم شد.
دشمنان میخواهند با نور خدا بجنگند، آینهها را میشکنند، درحالیکه هر آینه ای که بشکند به دهها آینه مبدل خواهد شد.
مجاهدان تکثیر شدند. از نوار غزه تا کرانه باختری، از قدس شریف تا سرزمینهای ۱۹۴۸ ، از حماس و جهاد و حزب الله تا عراق و یمن و قطیف.
پیروزی های اخیر را به شما تبریک میگویم و امیدوارم همه با هم جشن بزرگ را در صحن قدس شریف به شادی بنشینیم.
سلام و درود خدا بر شما و بر شهدای عزیزتان
🌹🌹🌹🌹
یا ایهاالاطفال فلسطینی
السلام علیکم
بچه های خوب دنیا سلام
بچه های خوب فلسطین سلام
سالیان درازی ست، در سرزمین من شب ها آرام و دلپذیر است
در کودکانه های ما و به وقت لالایی های مادرانمان در بستر اطمینان و آرامش
هیچوقت صدای لرزش پنجره ها نمیآید
صدای انفجار و غرش موشکها نمیآید
شبها مادران ما از داغ فرزندان شیون و فریاد نمیکنند
سالهاست که دیگر به پناهگاهها نمیرویم
و این آرامش را مدیون قهرمانان کوچک و بزرگ و شجاع سرزمین اسلامی مان هستیم.
یکی از این قهرمانان را شما هم خوب میشناسید
همه مردم مظلوم جهان او را خوب میشناسند
نامش قاسم است، قاسم سلیمانی . کارش درهم کوبیدن غولهای بدجنس و زورگوست
سالهاست غولهای بیشاخ و دم نمیتوانند به بچه های ایران نگاه چپ کنند
ما برای شما خیلی ناراحتیم
ناراحتیم که خانه های خیلیتان دیگر سقف ندارد
ناراحتیم که اسرائیلیها شب و روز شما را اذیت میکنند
میدانیم که چندین شب ، با صدای انفجار از خواب پریدید
می دانیم که این شبها هم که فعلا جنگی نیست، با کابوس از خواب میپرید
می دانیم و برایتان ناراحتیم.
غصه می خوریم
ما اینجا آمده ایم تا بگوییم
ما از اسرائیل بدمان می آید
ما از اسرائیل متنفریم . اصلا از هر کشوری که بچه ها را اذیت کند متنفریم
رهبر ما به ما گفته
روزی که ما بچه ها بزرگ بشویم مثلا ۲۵ سال دیگر
اسرائیل دیگر نیست.
نابود شده است.
و ما می خواهیم مثل امروز که پیروزی شما را جشن گرفته ایم،
آن جشن بزرگ هم نزدیکتر شود
تا همراه شما بچه های فلسطین
بچه های شیخ جراح بچه های غزه
جشن و شادی کنیم
از هزار بار هم بیشتر
ما شما بچه های غزه را دوست داریم
خدا رو شکر میکنیم
که برادر ها و پدرهای شما
با قاسم سلیمانی دوست بودند و حالا
موشک هایی دارند که هوا میره
که اسرائیل نمیدونه تا کجا میره
ما بچه های ایران
همیشه با شماییم
مواظب شماییم
دشمن دشمناتونیم
دوست مامان باباتونیم
بچه ها، آرامش و پیروزی نزدیکه
این وعده خداست
و وعده خدا راسته.
🌹🌹🌹🌹
سلام و درود بر مقاومت و صبر و استقامتتان
سلام و درود بر لحظه ی پر کشیدنتان از این دنیای پر ظلم و ستم
سلام و درود بر مظلومیتتان
سلام و درود بر لحظه عروج ملکوتیتان
سلام و درودبی پایان بر شما
به آسمان می نگرم که چگونه تاب این همه ظلم و گناه را بر زمین می آورد
به زمین می نگرم که چگونه تحمل این همه ویرانی و خونریزی را می آورد
و همه ی این ها قابل تحمل است زیرا خدا نیز می نگرد
🌹🌹🌹🌹
سلام ای دوست من!
سلام ای کودک فلسطینی!
ای دوست من زمانی که صدای گریه ها و فریادهایت را در تلویزیون می شنوم دوست دارم که کمکت کنم اما وقتی نمی توانم این کار را بکنم بغضی در گلویم می ماند هنگامی که می خواهم در مورد تو و سرزمینت بنویسم قلمم گریه می کند هنگامی که کودک شش ماهه ی فلسطینی زیر خمپاره هایی که هدیه کودکان اسرائیلی است نابود می شود با قلب پر از خونم در گوشه ای می نشینم و آرام بدون آن که کسی متوجه شود گریه می کنم اسرائیل از تو و دوستانت می ترسد آنها می خواهند تا تو را نابود کنند تا کسی جلودارشان نباشد ولی من مطمئنم که تو پایداری می کنی مقاومت می کنی و با سنگهایی که با دست های کوچک ات به طرف آن ها پرتاب می کنی پس نشانه ی پیروزی است تو با این کار انتقام خون پدر و برادرانت را خواهی گرفت هر چند که شما کوچک باشید اما با یکدیگر سدی را در برابر اسرائیل قرار دهید که هرگز کسی نتواند آن را از جلوی خود بر دارد.
بدان که کشورهای عربی به فکر شما نیستند ما فرزندان ایرانی همه و همه با تمام وجود با شما هستیم گاهی چیزهایی در مورد آنان می شنوم که خشم مرا بیشتر می کند ای کودک فلسطینی از کسانی که از خون سگ تغذیه می کنند چه انتظاراتی داری من مطمئنم که هیچ اثری از مهربانی و دلسوزی در وجود آن ها نخواهی یافت آنان که معنی کامل و درست تروریسم را نمی دانند و فقط با شعارهایی که می دهند از خوندفاع می کنند، زمانی که سن کمتری داشتم از خود می پرسیدم که چرا فلسطین و اسرائیل در حال جنگ هستند اما حالا متوجه شدم که اسرائیل با زور خواهان گرفتن کشور فلسطین است دوست عزیزم با تمام وجود و تا آخرین قطره ی خون با آنان بجنگ و فلسطین را سربلند کن
دوست عزیزم همیشه با خود فکر می کنم که اگر ما به زور بخواهیم تا کشورشان را از آنان بگیریم عکس العملشان در برابر این کار ما چه خواهد بود من فقط می خواهم بگویم که از آنان ترسی نداشته باش استوار و ثابت باقی بمان و بدان که اگر کشورهای عربی و مصر روزی پیروزی تو را ببینند با حسرت این روزها را به یاد خواهند آورد، دوست عزیزم ما فرزندان ایرانی و فلسطینی با یکدیگر متحد شویم و یک صدا می گوییم
🌹🌹🌹🌹
اینجا نوار غزه است؛ قطعه کوچکی از سرزمین اشغال شده به دست سفاکان زمانه؛ سرزمین سیم های خاردار و دستان کودکانه؛ سرزمین کودکانی که آرام خوابیده اند، اما خوابی ابدی؛ سرزمینی که کودکانش برای مدرسه رفتن هم باید خون بدهند؛ سرزمینی که مادربزرگ دل شکسته ای، برای نوه کوچکش لالایی می خواند؛ سرزمینی که بچه هایش هر روز باید به دنبال هم بازی جدیدی بگردند؛ سرزمینی که گونه های کودکانش گل انداخته است؛ سرزمینی که شب هایش چون دل غاصبانش، تاریک است و شمعی کوچک، سفره خالی مردمانش را روشن می کند؛ سرزمین دیوارهای افراشته، برای آنکه نامردان، زندانی بسازند به وسعت استقامت یک ملت؛
سرزمینی که ددمنشان، با اهداف زنده، تمرین تیراندازی می کنند؛
سرزمینی که کودکانش تا به حال، پای بر آن سوی فنس های آهنینش نگذاشته اند؛
سرزمینی که گریه و غم و اندوه، به جای لبخند و شادی، همراه همیشگی کودکانش است.
آری، اینجا غزه است؛ جایی در فلسطین، سرزمین درد و رنج.
خانه، سنگر
فاطره ذبیح زاده
من خواب دیدم خانه ما مثل سنگر شد
در عکس هایت، چهره ات، یک جور دیگر شد
دستی تکان دادی و دور و دورتر رفتی
تصویرت انگاری به خون غلتید و پرپر شد
تو مثل یک نور سپید از پیش من رفتی
مثل کسی که ناگهان شکل کبوتر شد
غزه تنهاست و تنها خواهد ماند. کودکان سرزمین اورشلیم، در تنهایی جان می دهند. کجاست عیسا دمی که جان های خفته انسان ها را بیدار کند؟ تنهایی می تواند به وسعت ۳۶۰ کیلومتر نوار غزه باشد یا زاویه ۳۶۰ درجه یک دایره. کجاست خدایی که رود نیل را شکافت تا شوکت طاغوتی فرعون را در هم شکند؟
کجاست آن قادر متعال که برترین انسان خود را با تارهای سست عنکبوت، از مرگ نجات داد؟ و کجاست منجی بشر تا پایه های کفر و عصیان را در هم شکند و جهان را مملو از عدل و امنیت کند. «أین المعدّ لقطع دابر الظلمه»
«أَینَ الْمُرْتَجی لِاِقامَةِ الْاَمَتِ وَ الْعِوَجِ»
«أَینَ قاسِمُ شَوْکتِ الْمُعْتَدِینَ»
«أَینَ هادِمُ اَبْنیةِ الشِّرْک وَ النِّفاقِ»
«أَینَ مُبیدُ اَهْلِ الْفُسُوقِ وَ الْعِصْیانِ».
🌹🌹🌹🌹
سلام بر فرزندان تین و زیتون؛ آنان که وارثان طور سینینند؛ آنان که در سرزمین مادری خویش از حق زیستن محرومند و راه نفس کشیدن را هم بر آنان بسته اند؛ سرزمینی که کودکان و نوجوانانش، سنگ زیر سر می گذارند و با این همه، آیینه ها تاب نگاهشان را ندارند؛ سرزمینی که فرزندانش، طعم شهادت را خوب می فهمند و در کودکی بزرگ می شوند؛ سرزمینی که مادرانش همیشه چشم به راه فرزندانند و فرزندانش چشم به راه مرگ سرخ؛ سرزمینی که رنگ آسمانش با غروب های غم انگیز گره خورده و غربت، ترجیع بند نگاه های پررمز و راز از مردمان مظلوم آن است؛ سرزمینی که سال هاست پایش در زنجیر است و با هرچه ستم، درگیر؛ سرزمینی که کودکانش تمام آیات جهاد را از حفظ دارند و خود تفسیر راستین آن آیاتند؛ سرزمینی که با وجود بسیاری خفاشان، خورشید، از سر آسمانش کم نشده است و هر روز از گریبان مردان طلوع می کند؛ سرزمینی که قلب تپنده همه کسانی است که صبح و شامشان، با شهادت به یگانگی الله و پیامبری محمد مصطفی(ص) پیوند خورده است؛ سرزمینی که قبله آرزوهای جهان اسلام است؛ سرزمین پیامبران بی شمار الهی.
فاصله ها توان آن را ندارند که میان ما جدایی اندازند و مرزهای دروغین، نمی توانند دیوار شوند میان دل های به هم پیوسته ما، تا چه رسد به «دیوار حائل» که سست تر از تارهای عنکبوت است و به اشاره ای فرو خواهد ریخت و کاخ پوشالی آرزوهای ابلیس ها را در هم خواهد شکست.
سرخ، یگانه رنگی است که با زندگی فلسطینی ها آشناست؛ رنگی که به زندگی مردم این سرزمین، معنای ماندن و ایستادن داده است.
پای فلسطینی بسته است، ولی دستش که بسته نیست. فلسطینی ثابت کرده است با سنگ هم می توان به نبرد همه تانک های جهان رفت.
کبوتران فلسطینی، بهای پرواز در آسمان اسیر وطن را خوب می دانند، مگر پر و بال شکسته اینان را از چشم انداز دوربین های کور جهان ندیده ای؟!
اینجا هیچ شاعری، با وجود سنگ، قافیه را نمی بازد و شعرش لنگ نمی ماند.
فلسطینی می داند که تنها از دهانه تفنگ می تواند حق پایمال شده خویش را بستاند.
امروز هر فلسطینی برای خود یک پا صلاح الدین است؛ صلاح الدینی برای در هم کوبیدن صلیبیان صهیونیست که سال هاست در کمال آرامش، دست های کثیفشان را در خون بی گناهان می شویند و بر تن ناساز بی اندام خویش، جامه حقوق بشر می پوشانند.
کسی نیست به آنان بگوید: مگر می توان در برابر موج های به هم تنیده دریا قد علم کرد؟ مگر می توان درخت را از رویش و قد کشیدن باز داشت؟ مگر می توان با بال های حقیر خفاش، خورشید را از آسمان گرفت؟
مگر می توان صدای نسلی را که در خیابان های قیام به دنیا می آیند و در کوچه های شهادت، آسمانی می شوند، خاموش کرد؟ مگر می توان خاطره ملتی این چنین را از صفحه روزگار زدود؟
عزیز غریب! باور دارم که کار شب، تمام است و روز آمدنی. اگر به افق های دور دست بنگری، بشارت آفتابت می دهند.
برادر نادیده من! به آسمان چشم بدوز و تماشا کن زلال باران که خواهد شست، خاک چرکین شده را!
بگذار کودکانت را که هر روز با باران سنگ به پذیرایی شیطان می روند، با صدای گلوله آرام کنند تا خدشه ای بر اعلامیه جهانی حقوق بشر وارد نیاید و جهان، خواب نظم نوینی را ببیند که در آن، صلح را با برق سر نیزه در قلب ها فرو می کنند.
🌹🌹🌹🌹
لطفا نظرات و پیشنهادات خود را در انتهای همین مطلب با ما به اشتراک گذارید.
source