فیلم مردهها در نمیکشند، وسترنی بازنگرانه با بازی و کارگردانی ویگو مورتنسن است که در جهان خود قهرمانی خلاف قهرمانان وسترنهای کلاسیک خلق میکند. با نقد این فیلم همراه زومجی باشید.
سینمای وسترن، سینمایی تکرارنشدنی است. از زمانی که این ژانر سینمایی همراه با خود سینما متولد شد، موانع و مشکلات متعددی را از سر رد کرد تا بتواند همچنان در میان دیگر ژانرهای سینمایی حضوری پررنگ داشته باشد. وسترن ژانری کهن در جهان سینماست و بیش از هر گونهی دیگری قدمت دارد. اوایل قرن بیستم بود که وسترنها ظهور کردند و در دوران فیلم صامت به رشد خوبی رسیدند. با شروع دوران ناطق سینما این ژانر در میان مخاطبان به محبوبیت فراوانی رسید و توانست تا سالهای سال نبض سالنهای سینما را در دست بگیرد. در سالهای ابتدایی ژانر وسترن، فیلمهای این گونهی سینمایی در نوع کلاسیک و سنتیاش ساخته میشدند تا اینکه بعد از مدتی مخاطبان خود را از دست دادند.
وقتی که وسترن کلاسیک وارد دوران افول خود شد، کمکم ضدوسترنها روی کار آمدند تا شاید بتوانند تماشاگران را دوباره به سینماها بکشانند. وسترن اسپاگتی، وسترن اسیدی، وسترنهای تجدیدنظرطلبانه، وسترنهای شهری و …، همگی جز ضدوسترنها بودند. فیلمهایی که برخی از قواعد وسترنهای کلاسیک را تغییر دادند و پارامترهای تازهای را ابداع کردند. در این نوع از وسترنها خصوصیت قهرمانها تغییر کرده بود و جهانشان نیز در جستوجوی مضامین تازهای بود. نئووسترنها مطابق با شرایط اجتماعی و سیاسی روزگار ما پیش آمدند و با انعطافی که از خود نشان دادند توانستند دوام بیاورند و همچنان تماشاگران را به دنبال خود بکشانند.
در ادامه داستان فیلم لو میرود
فیلم The Dead Don’t Hurt یک وسترن بازنگرانه است که در غرب وحشی اتفاق میافتد. وسترنهای کلاسیک خصوصیتهای منحصر بفردی دارند که اگر خلاف آنها در روند روایت یک وسترن اتفاق بیفتد آن اثر در ردهی وسترنهای تجدیدنظرطلبانه قرار خواهد گرفت. فیلم مردهها درد نمیکشند نیز چنین شرایطی دارد، چراکه قواعد فیلمهای کلاسیک وسترن را بهم ریخته است و در صدد پرداخت ویژگیهای جدیدتری برآمده است. در جهان وسترنهای سنتی، همیشه قهرمانی از جنس «مرد» خواهیم داشت. کارکتری قدرتمند، هفتتیرکش، خیر مطلق، جنگنده و البته فرشتهی نجات. اما در The Dead Don’t Hurt، اوضاع کاملا فرق میکند و ما شاهد چنین قهرمانی نخواهیم بود.
فیلم The Dead Don’t Hurt یک وسترن بازنگرانه است که در غرب وحشی اتفاق میافتد
در فیلم مردهها درد نمیکشند، قهرمان روایت در نقش یک زن ظاهر میشود. ویوین شخصیت اصلی جهان خشن و ناعادلانهی این وسترن است. اتفاقات دنیای نابسامان این فیلم حول زندگی او اتفاق میافتد و مردان برخلاف وسترنهای سنتی، کلاسیک و حتی اسپاگتی نقش چندان مثبتی را برعهده ندارند. در دنیای The Dead Don’t Hurt، این تنها مردان هستند که مهرهها را میچینند و کنترل همه چیز را برعهده میگیرند. بهجز ویوین هیچ زن دیگری در این میان وجود ندارد و او به تنهایی در جهانی مردسالارانه و تاریک در حال مبارزه و دستوپا زدن است. کارکتری رها، آزاد و البته حساس که از مردان خیر زیادی ندیده است.
فیلم با پلانی از سربازی قرون وسطایی که در جنگل عبور میکند، آغاز میشود. ویوین در بستر مرگ است و گویی رویای این شوالیه را میبیند. او میمیرد و اولسن در یک مراسم خاکسپاری دو نفره ویوین را همراه شالی قرمز رنگ دفن میکند. مراسمی که در آن نه خبری از کشیش است و نه تابوت. فیلم بوسیلهی این خاکسپاری معنادار بدون هیچ درنگی، درام خود را شروع میکند. صحنهای که با ریتم درونی زیادی همراه است و نشان میدهد که گذشته برای این خانواده آبستن اتفاقات زیاد و تلخی بوده است. The Dead Don’t Hurt بعد از نمایش سکانسهای ابتداییاش وارد فلشبک میشود و با روایت غیرخطی خود ما را وارد زندگی ویوین میکند.
فیلم با نشان دادن صحنهی مرگ و خاکسپاری ویوین در همان پلانهای ابتدایی، مجالی برای طرح معمای خود مییابد. فیلمساز هدف خود و فیلماش را در این مسیر قرار میدهد، اینکه به مخاطب نشان دهد چرا قهرماناش میمیرد و در این سکوت و سردی به خاک سپرده میشود. هدف کارگردان در این فلشبکها چیزی جز کندوکاو در زندگی ویوین و دادن جوابی به مخاطب نیست. او در ابتدا خیال همه را راحت میکند و نشان میدهد که قهرماناش مرده است. قهرمانی که گویا سرگذشت تلخی را به دوش میکشیده و در حال مبارزه با دنیایی سرد بوده است. تماشاگر در این شرایط کنجکاو میشود و به دنبال پیدا کردن جواب پرسشهای خود به جهانی تیره کشیده میشود.
فیلمساز در این فیلم نشان میدهد که به دنبال خلق شخصیت زنی متفاوت نسبت به زنهای وسترن کلاسیک است
در دل این فلشبکها به روزگار کودکی ویوین میرویم. زمانی که او خانوادهای داشته است. ویوین به مادرش میگوید که میخواهد شبیه ژاندارک باشد و همچون مردان بجنگد. فیلمساز در این فیلم نشان میدهد که به دنبال خلق شخصیت زنی متفاوت نسبت به زنهای وسترن کلاسیک است. ویوین آزادانه بیرون میرود و میچرخد، او کتاب میخواند و خیالپردازی میکند. در وسترنهای کلاسیک زنان معمولا مورد ظلم قرار میگیرند و منتظر میمانند تا قهرمان قصه از راه برسد و نجاتشان دهد. ویوین در The Dead Don’t Hurt، همچون زنهای یک وسترن کلاسیک مورد ظلم قرار گرفته است. مردان در دنیای او شخصیتهای بیتفاوتی هستند و زنان را نادیده میگیرد.
پدر ویوین در کودکی او، خانوادهاش را رها میکند و برای کار به منطقهای دور میرود، جائی که دیگر هرگز برنمیگردد. سالها بعد نامزد ویوین نیز همانند پدر او فکر میکند و هنگام شام خاطرات تلخی را برای قهرمان قصه تداعی میکند. مدتی میگذرد و اولسن وارد زندگی ویوین میشود. در ابتدای این رابطه مخاطب فکر میکند که اولسن همانند فرشتهی نجاتی قرار است به روزگار ویوین روشنایی ببخشد و از او حمایت کند. اما بعد از گذشت مدت زمانی اولسن نیز مثل دیگر مردان زندگی ویوین ساز ناسازگاری میزند. او داوطلبانه به جنگ میرود و قهرمان قصه دوباره در این جهان خشن تنها میماند.
اولسن تا سالهای سال از جنگ برنمیگردد و ویوین مورد تعرض قرار میگیرد. او بعد از این اتفاق تصمیم میگیرد که خانه را ترک کند و منتظر بازگشت شریک زندگیاش نماند. در جائی از فیلم ویوین از اولسن راجعبه همسر و زندگی گذشتهاش میپرسد. اولسن میگوید که در گذشته به جنگ رفته است و زمانی که بازمیگردد دیگر همسرش را نمیبیند. همهی این وقایع کافی است تا متوجه شویم که همسر قبلی اولسن نیز مورد تعرض و ظلم قرار گرفته است. گویی این تقدیر زنان است که رها شوند مورد بیعدالتی قرار بگیرند. اما همینجاست که فیلمساز یکی از ویژگیهای وسترن بازنگرانه را بهتصویر میکشد. ویوین برخلاف همسر اولسن فرار نمیکند و ترجیح میدهد که بماند و مبارزه کند.
The Dead Don’t Hurt، وسترنی با محوریت زندگی یک زن است. اثری که همچون فیلم جانی گیتار (Johnny Guitar) خلاف وسترنهای اولیه عمل میکند.
او با صورتی زخمی به محل کارش میرود و فرزند ناشی از این تعرض را نیز به دنیا میآورد. ویوین درست است که همانند زنهای وسترن سنتی قربانی میشود و مورد تعرض مردان قرار میگیرد اما او مثل این زنها منتظر نمیماند تا کسی از راه برسد و نجاتاش دهد. ویوین میجنگد، کار میکند، به صورت جفریس زخم میاندازد اما تسلیم نمیشود. فیلم بواسطهی کنشگری ویوین تصویری جذاب از یک وسترن بازنگرانه ارائه میدهد و به قهرمان قصهاش ویژگیهای یک زن مدرن را میبخشد. او از نشان دادن پسرش به دیگران واهمهای ندارد و برایش مهم نیست که مردم چه فکری نسبت به او دارند.
اما شاید جذابترین و قابل بحثترین سکانس فیلم، پلانهایی باشد که اولسن بازمیگردد و متوجه تعرض جفریس به ویوین میشود. اولسن تمام گناهان خود را میپذیرد و اقرار میکند که ای کاش هرگز به جنگ نرفته بود. او با یک شخصیتپردازی بازنگرانه فرزند ویوین را میپذیرد و در این میان تنها خودش را سرزنش میکند. اولسن سوار بر است به دریاچه میرود، نشاناش را داخل آب میاندازد و خود نیز غسل میکند. غسل اولسن نشان از پذیرفتن گناهاناش است. او میخواهد از شر پلیدیهایی که خود بوجودش آورده است، رهایی یابد. و درنهایت اولسن شبیه قهرمانان وسترنهای اسپاگتی سرگشته و بدون داشتن هدفی مشخص همراه با فرزند ویوین شهر را ترک میکند. فیلم The Dead Don’t Hurt، وسترنی با محوریت زندگی یک زن است. اثری که همچون فیلم جانی گیتار (Johnny Guitar) خلاف وسترنهای اولیه عمل میکند.
با اینحال فیلم مردهها درد نمیکشند اثری متوسط و نهچندان قوی در دنیای وسترنها است. چراکه موقعیتهای دراماتیکاش چندان عمیق و قابل بحث پرداخت نشدهاند. مثلا با اینکه ویوین قهرمان این فیلم است اما مخاطب چندان او را نمیشناسد و با خصوصیات روانیاش آشنایی ندارد. درواقع این فیلم شخصیتمحور نیازمند مصالح قویتری برای پرداخت قهرماناش است. The Dead Don’t Hurt، از لحاظ قواعد ژانری درست است که نسبتا خوب عمل میکند اما در بحث سبک روایی به دلیل نپرداختن به وضعیت قصه و قهرماناش کم میآورد. از طرفی نیز این فیلم نمیتواند چیز زیادی به ضدوسترنها اضافه کند و به جستجوی خلق جهان تازهای برود.
source