سلسله صفوی را به عنوان ایران یکپارچه با یک مذهب سازمان یافته و کاملا مستقل از سه قدرت همسایه ایران(تیموریان هند و ازبکان و عثمانی های حنفی مذهب) و مستحکم میشناسند، که به مدت، ۲۳۵ سال (از شاه اسماعیل اول صفوی تا شاه عباس سوم) چهره به چهره ، ارتش های متجاوز عثمانی و ازبکان و گاهی روسیه تزاری از این مملکت وسیع الفضا دفاع کردند و گاهی در داخل کشور شورش های کوتاه مدت رخ داد، که به صورت واقعی بعد از فوت یا به عبارتی مسموم شدن شاه طهماسب اول صفوی شروع شده و با تلاش های شاه عباس اول صفوی ریشه بیشتر شورش ها خشک شد.
بعد از شکست شاه اسماعیل اول صفوی از سلطان سلیم اول عثمانی در چالدران ، شاه ایران به گوشه خانقاه و گاهی حرامسرا رفته بود و دیگر به مانند قبل از چالدران کشور را مدیریت نمیکرد و مدیریت کشور را به همسرش سپرده بود.
قزلباشان از این زمان تا دوره شاه طهماسب اول در مسایل کشوری کوتاهی کردند و در نتیجه بخشی از شمال ماورا النهر که توسط نیرو های شاهی از ازبکیه گرفته بودند و به بابر شاه تیموری سپرده شده بود،از دست رفت و شمال میان رودان از ایران جدا شد و در داخل کشور قزلباش ها علیه نیرو های تاجیک که از ایرانی هایی بودند که چون، آنان به شاه صفوی کمک میکردند، کینه به دل گرفتند، در نتیجه آن توطئه های درباری رخ داد و با مرگ شاه اسماعیل (به نظر خودم مسموم شدن) و تاجگذاری شاه جدید که اسم او طهماسب میرزا بود، نیرو های قزلباش بین شاه جدید(طهماسب) و مادرش (تاجلو بیگم) که از قبل از سلطنت طهماسب میرزا کشور را مدیریت میکرد و به مقام مهد علیا یا نواب علیا دستیافته بود،اختلافی انداختند و آن شیرزن به دستور شاه به شیراز تبعید شد و چندی بعد فوت و در حرم حضرت شاه چراغ خاک شد.
شاه جدید تا وقتی که قدرت را به طور واقعی در دست بگیرید به عنوان دستنشانده قزلباش هاو دارای قدرت کمی بود، زیرا بعد از شکست شاه اسماعیل از قدرت معنوی و شکست ناپذیری شاه به طور شدیدی کاسته شده بود.
شاه طهماسب به کمک شیخ محقق کرکی و حسین ابن عبدالصمد (پدر شیخ بهایی) و محتشم کاشانی (شاعر مذهبی) و….. اقدامات مذهبی و فرهنگی خود را گسترش داد و در جنگ جام ، ازبکان را شکست سختی داد و بعد از حدودا ۳۰ سال جنگ، شاه به روش فابیانی (جنگ غیر مستقیم و فرسایشی و سیاست زمین سوخته) عثمانی ها را شکست داده و عهدنامه ای با عثمانی ها به نام آماسیه بسته شد (مرز های غربی ایران امروزی بر پایه این عهدنامه میباشد) و به مرور زمان قدرت خویش را در ایران بست داد و حتی برادر یاغی خویش،ارجاسب میرزا را سرکوب نمود (نام ارجاسب میرزا بعد از ملحق شدن به نیرو های سلطان سلیمان اول عثمانی به القاصب میرزا تغییر نمود) و همچنین پسرش (اسماعیل میرزا) را به دلیل اینکه به مرز های عثمانی هجوم میبرد (ممکن بود مفاد صلح را از بین ببرد) و به افیون معتاد و میگویند:عیاش و برخلاف منش پدر شده بود، به مدت ۲۰ سال در زندان قهقهه زندانی نمود و همچنین به جانشین بابر شاه تیموری که توسط شیر شاه سوری از دهلی فراری شده بود،یعنی همایون شاه تیموری کمک نمود تا مملکت خویش را از آن افغانی غاصب پس بگیرید و حتی بیشتر هم پس گرفت.
مهم ترین اقدام شاه طهماسب اول صفوی تشکیل نیروی جدیدی بود که ار ارامنه و گرجی ها و چرکسی ها تشکیل شده بود، وظیفه این نیرو اطاعات بدون چون و چرا از شاهان صفوی بود که در زمان شاه عباس بزرگ به واحد غلامان خاصه شریفه تغییر کرد، مهم ترین وظیفه این گروه به نظر من ، حفظ، تعادل قدرت بین(۷ طایفه ترکمن) از نیرو های قزلباش و نیرو های تاجیک و اشراف (لر و کرد و بختیاری و… ) بوده است و همچنین در نبرد ها، مجاز به استفاده از توپ های جنگی و اسلحه های گرم بوده اند، در زمان شاه عباس به رئیس یا فرمانده اینان قوللر آقاسی میگفتند.
در نهایت شاه طهماسب اول به مدت ۵۴ سال سلطنت کرد و قزلباشان را کنترل نمود،حتی اواخر عمر برای اینکه آنها را خار کند (گفته شده است حقوق آنها را نداده است)به گفته مورخان در اواخر عمر دو بار مسموم شد،که بار دوم به فوت شاه نتیجه داد،اما شاه قبل از فوت شدن ولیعهد خویش را حیدر میرزا انتخاب کرده بود، که باعث شد.
جناح قزلباش ها به دو گروه طرفدران اسماعیل میرزا به کمک پری خانم(افشارو روملو بهارلو و ترکمان) و طرفدران حیدر میرزا (استجالو) تقسیم شوند،از این زمات تا عهد شاه عباس بزرگ به مرور زمان از قدرت قزلباش ها کاسته میشد،هرچند در این زمان این اقدامات به ترور شاه اسماعیل دوم صفوی و حمزه میرزا صفوی و خفه شدن مادر شاه عباس(خیرالنسابیگم مرعشی) ، منجر شده است.
از مرگ شاه تا تاجگذاری حیدر میرزا
پانزدهم صفر سال(۹۸۴) شاه طهماسب بعد از یک بیماری طولانی (تزریق سم بر بدن)چشم از جهان فروبست و رقابت برای تصرف تاج وتخت بین فرزندان آغاز گردید که از آن میان توسط دختر زیرک وتوطنه پرداز شاه یعنی پری خانم با کشتن چند نفر از مدعیان سلطنت شاهزاده اسماعیل میرزا که به مدت ۲۰سال مورد خشم پدر قرار گرفته بود ودر قلعه قهقهه در ستیغ کوه سبلان زندانی بود با کمک عده ای از ایل افشار آزاد کند ، این شاهزاده شجاع که بر اثر یک سوظن محکوم به زندان شده بود،تبدیل به فردی نیمه دیوانه وعاری از هر اندیشه ای به یک دنیا غضب و نفرت به قزوین نزدیک میشد.
شهر قزوین تبدیل شده بود به یک اردوی نظامی از هر گوشه آن عده ای مسلح به تفنگ وسلاح در رفت و آمد بودند سران ایل استاجلو به طرف داری از حیدر میرزا که اینک شمشیر شاه تهماسب را به کمر بسته و تاج او را بسر نهاده بر تخت نشسته،خود را شاه خوانده اطراف اورا گرفته ، از آن طرف سران طایفه های روملو ، بهارلو ، ترکمان و افشار درب های کاخ را در تصرف داشته و به طرفداری اسماعیل میرزا با سیصد تن از چرکسه (از نیرو های نظامی سوم شاه طهماسب)ا به فرماندهی سلطان شمخال ،دایی پری جان خانم،از دربها حفاظت می کردند.
در منزل حسین بیگ استاجلو مرکز مخالفان اسماعیل میرزا ، خود را برای هجومی برق آسا به کاخ و دفاع از پادشاه آماده میکردند،این گروه به طرف کاخ براه افتاده ولی با درب های بسته مواجه شدند زدو خورد با افراد چرکس و سلطان شمخال دایی (پری جان خان)ادامه یافت آنان توانستند، دربها را شکسته به داخل هجوم ببرند ، درایت دختر شاه تهماسب پری جان خانم که لباس جنگ پوشیده بود بر همگان معلوم بود که رهبری این قیام را او بعهده دارد ، استاجلو ها به داخل حیاط کاخ واردشده که با افراد چرکس روبرو واز پشت سر طرفداران اسماعیل میرزا محاصره و جملگی بدام افتادند طرفداران اسماعیل میرزا خود را به درون حرمسرا رسانده و به حیدر میرزا که بین بانوان مخفی شده بود دست یافتند که به نقلی بدست خواهرش پری جان خانم دختر ماجرا جوی شاه تهماسب سر از تنش جدا گردید ، بدین سان یک روز از مرگ شاه طهماسب نگذشته بود که تومار زندگی حیدر میرزا بدست خواهرش پری جان خانم در هم پیچید و سران استاجلو فرار کرده ، در نتیجه با کشته شدن حیدر میرزا سلطنت اسماعیل میرزا ( شاه اسماعیل دوم) اعلام گردید .
به روایت دیگر، طرفداران حیدر میرزا قبل این اقدام (کشته شدن حیدر میرزا) ، حیدر حیدر گویان به قصر سلطنتی که توسط طرفداران اسماعیل میرزا محاصره شده بود،در حال نزدیک شدن بودند،ولی وقتی به طور ناگهانی سر بریده شده حمزه میرزا را دیدند، متفرق شده و به خانه های خود برگشتند.
source