اما بهطور کلی داستان فیلم به شکلی است که دیدی نیاز دارد تا در آن به صلح با خود برسد. دلیل این موضوع از ابتدا فیلم آغاز میشود که در آن شاهد دعوای خواهر و برادری هستیم. اما او در ادامه به دختر مورد علاقه خود میگوید که رابطهاش با خواهرش خوب است. بااینحال در صحنه بعدی شاهد دعوای آنها هستیم و این سوال پیش میآید دلیل این موضوع چیست. دیدی درواقع از رفتن خواهرش ناراحت است و او با پرخشاگری یا مسائل دیگر در حال نمایش این موضوع است. ازطرفی خواهرش رفتار خیلی خوبی با برادر کوچکترش ندارد و حالا او متوجه دلیل رفتارهای دیدی شده است.
بهصورت کلی فیلم در ابتدا به تلاش دیدی برای ثبت تجربههای جدید و یافتن جایگاه آن در جامعه میپردازد و در بخش دیگر شاهد بررسی روابط خانوادگی او هستیم. چنین موضوعی بدون شک در بسیاری از خانوادههای مهاجر قابل لمس است و در مورد خانواده شخصیت اصلی داستان که یک خانواده تایوانی است هم صدق میکند. در طول فیلم شخصیت پدر در فیلم حضور ندارد و در تایوان کار میکند و همسر و مادرش بههمراه دو فرزندش در آمریکا در حال زندگی هستند. همین موضوع باعث ایجاد هرج و مرج در خانواده و اختلافات بین شخصیت مادر و مادر شوهر هستیم.
فیلم بهخوبی از این فرصت برای به تصویر کشیدن درست چنین خانوادهای استفاده میکند و حتی بهخوبی نشان میدهد و با اینکه فیلم روند سریعی ندارد، اما باعث میشود فیلمی باور پذیری را شاهد باشیم. فیلم بهخوبی بخشهای درام و کمدی را در جای صحیح استفاده کرده است و نمیخواهد باعث شود بیننده فکر کند در بخشی در حال اغراق است. اما پرده پایانی فیلم را میتوان گفت که تا حدی مبهم است و برخلاف دو بخش اول فیلم که بهخوبی پیادهسازی شده است، بخش پایانی آن شاهد چنین موضوعی نیستیم.
source