فیلم دراماتیک جدید ریچل موریسون با نام The Fire Inside که هم‌اکنون در سینماها اکران می‌شود، داستان زندگی کلارسا شیلدز، مشهور به تی-رکس، بوکسور حرفه‌ای اهل فلینت، میشیگان را روایت می‌کند.

شیلدز اولین زن آمریکایی است که موفق شده مدال طلای المپیک را در رشته بوکس از آن خود کند. در این فیلم، رایان دستینی در نقش شیلدز و برنده اسکار، برایان تیری هنری در نقش مربی او، جیسون کراچفیلد، ایفای نقش کرده‌اند.

دستینی در مصاحبه مشترک با هنری در پادکست این هفته، “Just for Variety”، درباره چالش‌های تمریناتش صحبت کرده است. او می‌گوید:

در سال ۲۰۲۰، اولین بار برای این نقش تمرین کردم. این تمرینات سه تا چهار ماه طول کشید. سپس برای دو سال تمرین را متوقف کردم و مجبور شدم همه چیز را از نو شروع کنم. با نگاهی به گذشته، خیلی خوشحالم که این زمان اضافی را صرف کردم. فکر می‌کنم در این مدت به عنوان یک فرد رشد کردم و امیدوارم که این رشد در بازی‌ام هم دیده شود، چون این فرآیند خیلی طولانی بود.

او در ادامه گفت:

پنج سال تمام طول کشید تا این پروژه به سرانجام برسد. پس با نگاهی به گذشته، بسیار خرسندم. اما این مسیر پر فراز و نشیبی بود. محیط کار بسیار سخت و چالش‌برانگیز بود و من حتی تصور نمی‌کردم بدنم از پس چنین فشار کاری بربیاید.

هنری به یاد دارد که چگونه دستینی را به خاطر رژیم غذایی سخت که برای تمریناتش در پیش گرفته بود، دست می‌انداخت. «او بسیار تحریک‌پذیر شده بود، اما من از این موضوع لذت می‌بردم. همیشه سراغش می‌رفتم، وقتی مشغول خوردن چیپس بود می‌پرسیدم: «همه چیز خوب است؟ چون خودم مجبور به تمرین نبودم. همیشه فکر می‌کردم مربی بودن چه مزیت بزرگی دارد؛ نیازی به تمرین کردن نیست!»

رایان قبل از اینکه قرارداد بازی در این فیلم رو امضا کنی، چقدر در مورد بوکس اطلاعات داشتی؟

دستینی: هیچ چیزی! واقعاً هیچ. همیشه به بوکس احترام می‌گذاشتم، اما اون دنیا برام خیلی ترسناک بود. همیشه می‌گفتم اصلاً نمی‌فهمم چطوری مردم می‌تونن این کار رو انجام بدن. اما حالا اینجام.

برایان تو اصلاً بوکس رو دنبال می‌کنی؟

هنری: اوه، آره. من یه طرفدار خیلی پروپاقرص بوکسم. حتی شرط‌بندی هم می‌کنم روش.

دستینی: الان داری مسخرم می‌کنی، نه؟ چون من نمی‌تونم…

هنری: نه، قصد آزارت رو ندارم، ولی تو خودت میدونی که من یه رینگ بوکس کامل دارم و باهاش قمار می‌کنم. این همون کاریه که شما انجام میدین، درسته؟ نه. مهم‌تر از همه، من هیچ اطلاعی از کلاریسا نداشتم. همین بخش بود که منو خیلی ناراحت کرد؛ اینکه از این داستان چیزی نمی‌دونستم، دلیلی اصلی بود که قبولش کردم، چون نمی‌تونستم بفهمم چرا از این داستان بی‌خبرم. بعد یه قدم عقب رفتم و گفتم: حالا فهمیدم چرا از این داستان بی‌خبر بودم. البته، شما اون زن سیاه‌پوست رو از فلینت، میشیگان دارید که با گرفتن دو مدال طلای پشت سر هم، یه کار تاریخی انجام داد و ما اون رو نادیده گرفتیم. دنیای ورزش اون رو نادیده گرفت.

رایان، بیا کمی در مورد فرصت دیده شدن به کسی حرف بزنیم که همه ما قبول داریم حقش را ضایع کردند. منظورم این است که، مسئولیت بزرگ یک داستان را به دوش کشیدن و نه فقط بخواهی یک بازیگر موفق باشی، بلکه فهمیدن این نکته که این داستان میتواند به خیلی‌ها امید بدهد و آن‌ها درباره آن باخبر بشوند.

دستینی: فشار زیادی را احساس می‌کردم؛ می‌دانستم که او فردی رک و صریح است و اگر کار را نمی‌پسندید، قطعا نظرش را به من می‌گفت. در طول تبلیغات، نمایش‌ها و رویدادهای مختلف، او همیشه کنارم نبود. می‌خواستم تأییدش را بگیرم، اما می‌دانستم که ساخت چنین داستانی، تجربه‌ای بسیار خاص و افتخار بزرگی است. چنین پروژه‌هایی همیشه اتفاق نمی‌افتد. این فرصت، به ندرت دست می‌دهد و می‌دانستم که باید از آن بهترین استفاده را ببرم. به عنوان یک بازیگر، همیشه آرزو داشتم در چنین پروژه‌های معناداری شرکت کنم. این پروژه‌ها به کل فرایند تولید کمک می‌کنند، ارتباط مؤثر را تسهیل می‌کنند، ما را به سمت بهبود سوق می‌دهند و به رشدمان در جنبه‌های مختلف کمک می‌کنند.

هنری: اگر کسی بخواهد ورزشی مثل بوکس را شروع کند، باید آماده‌ی دریافت ضربه هم باشد. اما در مورد رایان، ماجرا کمی متفاوت بود. من هم مجبور بودم با او تمرین کنم و هنوز هم مچ دست‌هایم درد می‌کند. یادم می‌آید که بهش می‌گفتم: آروم باش، این بار دومه. نفس بکش. اما این حرف‌ها خیلی چیزها در مورد رایان و تلاشش می‌گفت. او می‌خواست همه چیز را درست انجام بدهد. می‌خواست ضرباتش عین ضربات کلاریسا باشد. چون اگر اشتباه می‌کرد، کلاریسا خودش سراغش می‌آمد و این چیزی نبود که کسی دوست داشته باشد. اما به نظرم شجاعت رایان خیلی بیشتر از این حرف‌ها بود. بالا رفتن از روی رینگ به تنهایی کار خیلی سختیه و فکر نمی‌کنم همه بتونند این کار را انجام بدهند.

رایان در سکانسی از فیلم، کلارسا را در حال تلاش برای آرایش کردن نشان می‌دهد. بخش قابل توجهی از فیلم به ظاهر او، نحوه ارائه پیام و برندسازی‌اش اختصاص دارد. تا چه اندازه فشار این موارد را در هالیوود به عنوان یک بازیگر سیاه‌پوست احساس می‌کنید، زمانی که افراد به شما می‌گویند: «نه، باید این کار را انجام دهید. نه، باید آن کار را انجام دهید.»

دستینی: به دلایل مختلف، با این موضوع کاملا همذات‌پنداری کردم. احساس کردم مجبورم تا ظاهری خاص داشته باشم تا شایستگی فرصت‌ها را پیدا کنم. این تجربه‌ای است که از کودکی با آن دست و پنجه نرم می‌کردم. حتی با کلارسا هم متفاوت بودم؛ او از همان ابتدا اعتماد به نفس بالایی داشت، اما من این‌طور نبودم. مدتی طول کشید تا ارزش خودم را درک کنم، خودم را بشناسم و محدودیت‌هایم را بپذیرم. یاد گرفتم برای چه چیزهایی باید بجنگم و به چه چیزهایی نه بگویم. به نظرم به عنوان یک زن، به خصوص یک زن سیاه‌پوست، همیشه به شما می‌گویند که باید چه کار کنید. این موضوع برایم تازگی نداشت، اما رسیدن به این نقطه که خودم باشم، زمان برد. این داستان برای دختران و زنان، مخصوصا زنان سیاه‌پوست، خیلی مهم است. چون یادآور قدرت و هویت ماست و به ما می‌آموزد که برای موفقیت و پذیرفته شدن نیازی نیست خودمان را تغییر دهیم. این پیامی است که خیلی دوستش دارم و با آن ارتباط برقرار می‌کنم.

و سوال آخر. برایان، چه زمانی شاهد Spider-Man: Beyond the Spider-Verse خواهیم بود؟

هنری: در زمان مقرر. باید آن را به پایان برسانیم.

دستینی: آیا این تقصیر توست، برایان، که بیش از حد درگیر هستی؟ آیا به خاطر برنامه کاری توست؟

هنری: این سوال، سوال سختی است. و بله، پاسخ، بله است. نه، ببینید، زمان می‌برد، اما باید کمی صبر کنید. می‌فهمی منظورم چیست؟ اما باید بگویم این فیلم با یک پایان خوش تمام نمی‌شود، مثل همیشه.

منبع: ورایتی

source

توسط elmikhabari.ir