دیزنی این روزها تعداد معدودی از طرفداران وفادار برند جنگ ستارگان را با سریال دیگری خوشحال کرده است. کارگردان فیلمهای مرد عنکبوتی MCU یعنی جان واتس با Skeleton Crew، سعی دارد سبک فیلمهای کودکانه دهه 80 میلادی را تداعی کند و در عین حال نسل جدیدی را به جهان جنگ ستارگان جذب کند. اما سوال اینجاست که آیا تیم تولید واقعا موفق شدهاند اثری قابل ستایش را در کهکشان خیلی دور خلق کنند یا خیر؟ برای رسیدن به پاسخ همراه ویجیاتو باشید.
این روزها طرفدار جنگ ستارگان بودن کار آسانی نیست، زیرا از زمان سه گانه اصلی، این فرنچایز و بسیاری از سازندگان آن مدام گسترش یافتهاند و آستانه هیجان طرفداران را بینهایت آزمایش کردهاند. میتوان تمام روز درباره عملکرد مجموعه فیلمهای جنگ ستارگان در 25 سال گذشته بحث کرد، اما غیرقابل انکار است که نه پیش درآمدهای جورج لوکاس و نه دنبالهها و اسپین آفهای دیزنی نتوانستهاند با وضعیت کالت سه گانه اصلی برابری کنند.
به دلیل وجود هواداران سمی و انتظارات فوق العاده بالا و برآورده نشده، دیزنی با وجود شتاب اولیه، ۵ سال است که فیلم جدیدی اکران نکرده است. در حالی که شمارش تعداد پروژههای سینمایی اعلامشده و سپس لغو شده در مدت زمان کوتاهی دشوار است، اما همین کهکشان بسیار دور به لطف موفقیت غافلگیرکننده The Mandalorian در عرصه سریال سازی بسیار سازنده شده است. با این حال، طبق معمول سنت دیزنی، آنها توانستند این موفقیت را نیز به سطحی ناسالم برسانند، تا اینکه به نقطهای رسیدیم که خبر تولید یک داستان جدید جنگ ستارگان، که زمانی یک رویداد به حساب میآمد، دیگر واقعاً هیچکس را خارج از مخاطبان هاردکور هیجانزده نمیکند.
خب اکنون در چنین فضایی سریال Skeleton Crew (جنگ ستارگان: خدمه اسکلت) از راه رسیده است. پروژه جدید جنگ ستارگان در دیزنی پلاس، دومین پروژه در سال جاری پس از سریال فاجعه آمیز Acolyte (در این دنیای سینمایی، تنها The Holiday Special رتبه کمتری در IMDb دارد). اما این بار منتقدان و بینندگان خیلی بیشتر و بهتر از این سریال استقبال کردند.
به نظر من این استقبال عمدتاً به دلیل بی تکلفی آشکار این سریال است؛ این یعنی مخاطب اصلی داستان جدید جنگ ستارگان، کودکان هستند. و سریال کار خود را برای جذب چنین مخاطبی به خوبی انجام میدهد. جان واتس در این داستان روایتگر ماجراهای ساده و خنده دار قهرمانان جوانی است که در جستوجوی ماجراجویی هستند.
داستان Skeleton Crew با ماجرای حمله ناموفق دزدان فضایی به یک سفینه خاص شروع میشود. این دزدان شرور یک سفینه فضایی را میگیرند، اما هیچ چیز ارزشمندی در آنجا وجود ندارد. پس از این، دزدان علیه کاپیتان خود شورش میکنند. در همین حال، در سیاره دور ات آتین، یک دانش آموز به نام ویم (رائپوی کابت-کانیرز) رویای جدای شدن را در سر میپروراند، اما همین رویاپردازی او باعث میشود هر از گاهی دیر به کلاسهایش برسد.
در این فضای رویاپردازی، ویم که یک بار دیگر در راه مدرسه گم شده، دریچهای در جنگل پیدا میکند و بلافاصله تصمیم میگیرد که به یک معبد جدای برخورد کرده است. اما وقتی قهرمان به همراه بهترین دوستش نیل (رابرت تیموتی اسمیت) به آنجا برمیگردد، معلوم میشود که آنها در واقع در یک سفینه قدیمی به سر میبرند. در این بین دو همسال جسور دیگر آنها، یعنی کیبی (کیریانا کراتر) و فرن (رایان کیرا آرمسترانگ)، برای حق پیشگام بودن در کشف این مکان با این دو پسر رقابت میکنند.
البته این بچهها به طور تصادفی سفینه را روشن کرده و در جایی به اعماق فضا پرواز میکنند. جالب اینجاست که یک دروید به نام CM-33 در حال فروپاشی (با صدای نیک فراست) با یک موش بیگانه در سرش نیز نمیتواند آنها را برگرداند. در نتیجه، همه قهرمانان خود را در سیارهای مییابند که مملو از دزدان فضایی خطرناک است. و سپس آنها متوجه میشوند که سیاره اصلی آنها، آتین، سیارهای افسانهای از جمهوری قدیمی در نظر گرفته میشود که ظاهراً حاوی گنجینههای مرموز است.
در این بین فقط جود نا ناوود مرموز (جود لاو) میتواند به آنها کمک کند تا به خانه برگردند. اما این فرد که به نظر نیروهای خاصی دارد توجه ویم را به خود جلب میکند، بنابراین ویم بلافاصله مرد غریبه را جدای اعلام میکند. ولی نکته اینجاست که مرد مرموز با بازی جود لاو انگیزههای پنهانی دارد.
خب اگر بخواهیم در مورد روند کنونی این سریال نظر دهیم، باید گفت ما با یک ماجراجویی کودکانه روبرو هستیم که حس و حال داستان جزیره گنج را با فرمول فیلم «The Goonies» ترکیب میکند. اما سرزنش سازندگان جنگ ستارگان به دلیل اینکه میخواهند مخاطبان خود را با هدف قرار دادن بینندگان جوانتر گسترش دهند، نه تنها بی معنی است، بلکه احمقانه است.
حتی در زمان رهبری جورج لوکاس هم مجموعههای انیمیشنی و همچنین فیلمهای لایو اکشن با هدف مخاطب کودک منتشر میشدند. در دوران مدرن نیز پروژههای زیادی با هدف جذب مخاطبان کودک و نوجوان به طور مرتب ظاهر میشوند. موضوع دیگر این است که آنها اکنون این کار را در مقیاسی بزرگتر انجام میدهند؛ منظور من این است که آثار جدید جنگ ستارگان در قالب یک سریال تمام عیار و پرهزینه و حتی با حضور کارگردانهای جذاب در راس کار تولید میشود.
در نتیجه همانطور که در ابتدا گفتم نظارت بر تولید Skeleton Crew بر عهده جان واتس، کارگردان آخرین سه گانه مرد عنکبوتی است. و قسمتهای جداگانه توسط دانیل شاینرت و دنیل کوان (سازندگان فیلم اسکاری همه چیز همه جا)، دیوید لوری (کارگردان افسانه شوالیه سبز)، لی آیزاک چانگ (میناری) و حتی بازیگر شناخته شده برایس دالاس هاوارد کارگردانی شده است. با این حال، نباید از این سریال انتظار تجلی روشنی از سبک نویسندگی یک نفر را داشته باشید – در اینجا همه یک وظیفه مشترک دارند و آن این است که «جنگ ستارگان: خدمه اسکلت» را به یک اثر ماجراجویی خوب با روح آثار دهه 1980 میلادی تبدیل کنند.
به نظر من این سریال را میتوان به بهترین نحو با عنوان «گونیها در فضا» توصیف کرد، و این فرضیه یادآور بسیاری از داستانهای قدیمی است که با فیلم «پرواز مسیریاب» شروع میشود؛ فرمولی که در آن بچهها به طور تصادفی دست خود را به وسیله نقلیه ناآشنایی میزنند و راهی یک سفر ماجراجویانه میشوند. دقیقاً چنین آثاری الگو سازندگان سریال Skeleton Crew شدهاند و جان واتس و دیگر اعضای تیم تولید توسط فیلمهای خاطرهساز دهه هشتاد هالیوود به سمت تولید این سریال هدایت شدهاند.
در روند این سریال و آثار مشابه سینمایی آن، شخصیتهای جوان با صحبت در واکی تاکی و رویای ماجراجویی شروع به یک سفر میکنند و دوربین با یک قاب آشنا از پایین آنها را در حالی که به یک سوراخ آشکارا خطرناک نگاه میکنند، به نمایش میگذارد. دقیقاً از همین حرکات در Stranger Things، بهترین پروژه نوستالژیک سالهای اخیر نیز استفاده شد. با این تفاوت که در اینجا کودکان نه با دوچرخه، بلکه با دوچرخههای پرنده در خیابانها مسابقه میدهند.
باید بدانید از نظر طرح داستان، نباید انتظار بزرگی از «Skeleton Crew» داشته باشید، اما این چیزی است که نمایش را بسیار جذاب میکند. این سریال به طور رسمی به جنگ ستارگان متصل است و از نظر زمانی در جایی نزدیک The Mandalorian و Ahsoka قرار دارد. اما برای تماشای آن نیازی نیست تاریخ این جهان را با جزئیات بدانید – یک آشنایی سطحی با فیلمها کافی است.
از سوی دیگر، مخاطرات و دسیسهها داستانی بسیار متعارف هستند؛ این یک داستان معمولی از کودکان گمشده است که به خانه باز میگردند. بنابراین حدس زدن شخصیت حیله گر داستان با بازی جود لاو نیز از همان دقایق ابتدایی بسیار آسان است. در عوض، مهم است که او و قهرمانان باید به یکدیگر کمک کنند. در نتیجه ما با یک جود لاو روبرو هستیم که ما را یاد جک اسپارو میاندازد که در وقت نیاز شرور و در لحظه مورد نظر قهرمان داستان است.در دل چنین داستانهایی ما همیشه گروهی از افراد را داریم که برخی میخواهند به خانه برسند و برخی دیگر میخواهند نام نیکوی خود را بازگردانند. و این سریال نیز در همین مسیر روایی قرار دارد.
با همه این تفاسیر لحن سریال Skeleton Crew با ارجاعات فراوان به جهان جنگ ستارگان، هم شیرین است و هم به شدت سرگرمکننده. همچنین باید اشاره کرد که فرم بصری کار نیز به لطف بودجه مناسب خرج شده قابل ستایش است. هرچند گرافیک بصری در همه جا عالی نیست، اما کاملاً با سبک تولید تمام سریالهای جدید این فرنچایز سازگار است. برای مثال صحنههای نبرد فضایی معمولی اما قابل قبول هستند و شکل سلاحها بیشتر سرگرم کننده هستند تا ترسناک. علاوه بر این، سادگی طرح، نویسندگان را از نیاز به کار کردن اپیزودهای بزرگ نبرد یا اکشن رها میکند.
البته همه چیز آنقدر هم گلگون نیست. برای مثال در حالی که گرافیک پسزمینه همیشه نگرانکننده نیست، اما شخصیت نیل که توسط رایانه تولیده شده در پسزمینهی افراد معمولی کمی بیتفاوت از آب درآمده. و سایر کودکان خدمه اسکلت نیز گاهی اوقات بیش از حد مقوایی بازی میکنند. اما، خوشبختانه، اوضاع از قسمت سوم بهتر میشود. اما چرا؟ چون جود لاو در کنار آنها قرار میگیرد و شروع به کارگردانی اکشن میکند و با اجرای پر جنب و جوش خود، اجرای معمولیتر بچهها را کمرنگ میکند.
به طور کلی، از سریال «Skeleton Crew» مطمئناً نباید انتظار دستاوردهای «Stranger Things» و دیگر سریالهایی را داشته باشید که به داستانهای علمی تخیلی کودکانه دهه 1980 اشاره میکنند. و طرفداران فرنچایز اصلی جنگ ستارگان احتمالاً به زودی آن را فراموش خواهند کرد. اما محصول جدید عملکرد خود را بسیار صادقانه انجام میدهد.
بر اساس این سریال اکنون کودکان میتوانند راحتتر خود را با شخصیتهای جنگ ستارگان مرتبط کنند – در این داستان دانش آموزان مدرسه میتوانند یک سفینه دزدان فضایی را کنترل کنند، و این برای مخاطب کودک بسیار جذاب است. و در کنار کودکان، بزرگسالان نیز برای مدت کوتاهی به زمان تماشای The Goonies و پرواز مسیریاب باز میگردند، زمانی که به نظر میرسید ماجراجویی در هر گوشهای از این جهان در انتظارشان بود.
source