در آثار سینمایی انیمیشنی و لایو اکشن دیزنی برخی مرگها اتفاق افتادهاند که جزو غمانگیزترین مرگها محسوب میشوند.
به تازگی پیشدرآمد فیلم The Lion King یعنی فیلم سینمایی Mufasa: The Lion King به روی پرده سینماها آمده و بار دیگر به بینندگان و طرفداران یکی از غمانگیزترین مرگها در آثار دیزنی را یادآور شده است. در طول سالها، دیزنی داستانهای بسیار زیادی را تعریف کرده و کاراکترهایی را در اختیار بینندگان قرار داده تا آنها را دوست داشته باشند و مواردی را از آنها بیاموزند. گاهی اوقات برای یک تأثیر احساسی، مخاطب مجبور میشود تا با کاراکترهای دوستداشتنی خود خداحافظی کند.
هر شخصیت دیزنی چه یک قهرمان باشد و چه یک شرور، به نظر میرسد که مرگی که سزاوار آن است را دریافت میکند و مهم نیست که این مرگ چقدر غمانگیز باشد. از فداکاری ناراحتکننده گورگی در انیمیشن The Black Cauldron تا قتل موفاسا در انیمیشن و فیلم The Lion King، دیزنی میداند که چطور احساسات عاطفی مخاطبانش را برانگیزد.
با اینکه فیلمها و انیمیشنهای دیزنی بیشتر برای مخاطبان جوان هستند اما این آثار سینمایی برخی از دلهرهآورترین مرگها را دارند و برخی از آنها نیز کاراکترهای بسیار محبوبی محسوب میشوند که در شرایط وحشتناکی به پایان راه خود میرسند.
۲۵. مرگ همسر مارلین – انیمیشن Finding Nemo
انیمیشن سینمایی «در جستجوی نمو» با داستان دو دلقک ماهی به نام مارلین و کورال شروع میشود که زندگی خودشان را در محله جدیدی شروع میکنند و با ۴۰۰ تخم در انتظار فرزندانشان هستند. در همین حین نیز یک نیزه ماهی بزرگ از راه میرسد که تهدیدی برای آنها است. کورال به جای اینکه طبق توصیه مارلین در خانه خودش پنهان شود، تصمیم میگیرد تا از تخمهایش محافظت کند. در حالی که مارلین سعی میکند تا از او محافظت کند اما بیهوش میشود. مارلین در تاریکی از خوب بیدار میشود و متوجه میشود که همسرش و بیشتر تخمها به جز نمو را از دست داده است.
با اینکه بینندگان فرصتی برای شناختن شخصیت کورال پیدا نکردند اما مرگ او واقعاً غمانگیز بود. مارلین و کورال در حال برنامهریزی برای زندگی مشترک خود در کنار خانوادهشان بودند که همه این شادیها ناگهان در کسری از ثانیه توسط یک نیزه ماهی از بین رفت. اینکه شخصیت کورال توسط یک حیوان بسیار بزرگتر خورده شد، مطمئناً مفهوم سنگینی برای یک فیلم کودکانه است.
۲۴. کشته شدن ابرقهرمانان توسط سندروم – انیمیشن The Incredibles
با اینکه شخصیتهای اصلی در انیمیشن سینمایی «شگفتانگیزان» خوشحال و سالم باقی میمانند اما برخی مرگهای غمانگیز در این اثر رخ داد. وقتی که باب در حال جستجو در مخفیگاه سندروم بود، کامپیوتری با تصاویر مختلف را پیدا کرد که در آنها، قتل چندین ابرقهرمان توسط رباتها در طول سالهای مختلف را نشان میداد. حداقل مرگ ۱۵ ابرقهرمان در اینجا تأیید شده بود.
با اینکه بینندگان فرصتی برای آشنا شدن با این ابرقهرمانان نداشتند اما مطمئناً آنها افراد خوبی بودند که سعی داشتند تا از قدرت خودشان برای خیر استفاده کنند. علاوه بر این، بر اساس حالات چهره باب میتوان حدس زد که او برخی از آنها را میشناخته است. در شهری که ابرقهرمانان منع شده بودند، سندروم از ناشناس بودن آنها سوءاستفاده کرد و آنها را مخفیانه کشت.
۲۳. دلتنگی لیلو برای پدر و مادرش – انیمیشن Lilo & Stitch
در همان شروع داستان انیمیشن «لیلو و استیچ» مشخص میشود که لیلو قبلاً پدر و مادرش را در یک حادثه تصادف ماشین از دست داده و اکنون با خواهر بزرگش به نام نانی زندگی میکند. در ادامه فیلم نیز بینندگان متوجه میشوند که لیلو به خاطر مرگ والدینش خودش را مسئول میداند. لیلو فراموش کرده تا در آن شب به ماهیاش غذا بدهد و بر این باور است که همین موضوع نیز منجر به آبوهوای بدی شده که باعث تصادف والدینش شده است.
با اینکه بینندگان در این انیمیشن فرصتی برای شناخت والدین لیلو پیدا نمیکنند اما آنها شاهد تأثیر مرگ آنها روی لیلو هستند. برای چنین دختر کوچکی، فقدان پدر و مادر در یک سانحه تصادف بسیار غمانگیز است اما این مسئله که او فکر میکند این اتفاق تقصیر او است، آن را بسیار غمانگیزتر نیز میکند. علاوه بر این، اینکه پدر و مادر لیلو در چنین شرایط روزمرهای از دنیا میروند نیز باعث شده تا برای بسیاری از مخاطبان واقعبینانه و ملموس باشد.
۲۲. مرگ والدین سیندرلا – انیمیشن Cinderella
یکی از نمادینترین انیمیشنهای دیزنی، انیمیشن سینمایی «سیندرلا» محصول سال ۱۹۵۰ میلادی است که در آن یکی از غمانگیزترین مرگها در آثار دیزنی وجود دارد. همه افراد با داستان پسزمینه سیندرلا و تراژدیای که بر خانواده او وارد میشود، آشنا هستند. مادر او وقتی که سیندرلا بسیار کوچک بود از دنیا رفت و پدرش نیز با زن بسیار بدی ازدواج کرد و مدتی کوتاه پس از آن از دنیا رفت.
جزئیات چندانی در این اثر سینمایی درباره مرگ والدین سیندرلا در دست نیست اما در هر صورت، این فقدانها باعث شدند تا او تنها بماند. او علاوه بر اینکه تنها خانواده خودش را از دست داد، باید سوءاستفادههای مادر ناتنی شرورش را نیز تحمل میکرد. تماشای این موارد بهعنوان یک کودک مطمئناً دشوار است چراکه برای یک کودک، از دست دادن والدین همانند پایان دنیا است.
۲۱. مرگ ماما کوکو – انیمیشن Coco
انیمیشن سینمایی «کوکو» حول محور قلمروی مرگ در فرهنگ مکزیک است و در این اثر سینمایی، شخصیتهای مرده زیادی به نمایش گذاشته میشوند. هنگامی که میگل از سرزمین مردگان دیدن میکند، در آنجا با جد خودش به نام هکتور آشنا میشود که قرار است توسط آخرین خویشاوند زندهاش یعنی ماما کوکو فراموش شود. او یک زن مسن است که بیشتر عمرش را به این فکر میکرد که پدرش او را در کودکی رها کرده است. میگل به دنیای زندگان بر میگردد و برای ماما کوکو نیز آهنگ Remember Me را میخواند که همین نیز او را به یاد پدرش میاندازد.
انیمیشن «کوکو» با صحنه بسیار زیبایی به پایان میرسد که در آن، میگل «la ofrenda» را برای خواهر کوچکش توضیح میدهد که اکنون تصویری از ماما کوکو نیز در آن وجود دارد. بدیهی است که مادربزرگ میگل زندگی کامل و طولانیای داشته است اما انعکاس چرخه زندگی همچنان حس نوستالژیک دارد. دیزنی توانسته به کودکان و بزرگسالان یادآوری کند که زندگی متناهی است، حتی زمانی که مدت زیادی طول بکشد.
۲۰. مرگ هنری – انیمیشن The Good Dinosaur
انیمیشن سینمایی «دایناسور خوب» یکی از بهترین فیلمهای پیکسار نیست و سبک انیمیشن سازی عجیب آن نیز ممکن است کاملاً حواسپرت کننده باشد اما یکی از غمانگیزترین مرگهای دیزنی را دارد. در بخش ابتدایی فیلم، آرلو سعی دارد تا خودش را در میان خانوادهاش متمایز کند اما هرگز به اندازه کافی تأثیرگذار نیست. پدرش به نام هنری مصمم است تا به آرلو کمک کند تا به جایگاه خودش دست پیدا کند و به همین خاطر نیز آنها مجبور میشوند تا دنبال پسر غارنشینی باشند که از مزرعه آنها فرار کرده است.
استدلالی وجود دارد که آرلو یکی از فراموششدنیترین کاراکترهای دیزنی است و این در حالی است که هنری واقعاً قلب تپنده فیلم است. در انیمیشن سینمایی «دایناسور خوب»، با شروع باران، آرلو خودش را مجروح میکند و هنری برای نجات آرلو عجله میکند اما در نهایت توسط یک سیل برده میشود. این مرگ آنقدر سریع و غیرضروری بود باعث شد تا مرگ هنری حتی غمانگیزتر از آنچه هست، به نظر برسد.
۱۹. مرگ شخصیت ری – انیمیشن The Princess And The Frog
شخصیت ریموند همدهم کرم شبتاب از انیمیشن «شاهدخت و قورباغه» است. در این اثر سینمایی، تیانا جوان تصمیم میگیرد تا شاهزاده که تبدیل به قورباغه شده است را از این نفرین نجات بدهد اما خودش نیز قورباغه میشود. در مواجه با سوءتفاهمهای فراوان، ریموند داستان را به حرکت در میآورد. ریموند با کاریزما و رویکرد خودش نسبت به رابطه عاشقانه، به ناوین و تیانا نشان میدهد که عشق به چه معنا است و نقش کوپید را در رابطه بین آن دو ایفا میکند.
شخصیت ریموند همانند قلب تپنده این انیمیشن سینمایی بود و دیدن پایانش واقعاً آزاردهنده و ناراحتکننده بود. در حالی که ریموند سعی داشت تا با دکتر فاسیلیه شرور روبهرو شود، توسط او زیر پا گذاشته شد. این پایان واقعاً تاریک بود و هیچ تأثیری در اهداف دکتر فاسیلیه نداشت و همین نیز مرگ ریموند را بیهوده و غیرضروری کرد.
۱۸. مرگ شخصیت اولاف – انیمیشن Frozen II
تصور اینکه انیمیشن سینمایی «فروزن» بدون حضور شخصیت اولاف در داستان السا و آنا چطور میشد، واقعاً دشوار است. او دوستی کاریزماتیک و یک مشاور وفادار بود که بهعنوان یک آدم برفی یکی از بامزهترین کاراکترهای دیزنی محسوب میشود. در انیمیشن سینمایی «فروزن ۲»، اولاف متوجه میشود که رو به مرگ قرار دارد و اولین چیزی که به فکرش آمد، خانوادهاش بود. او اصلاً نگران این نبود که قرار است بمیرد بلکه بیشتر نگران پشت سر گذاشتن کسانی بود که دوستشان دارد.
او نگران است که السا بیش از حد خودش را تحت فشار گذاشته باشد. او با استفاده از آخرین کلمات خودش از آنا عذرخواهی میکند که او را تنها میگذارد و او مجبور است به تنهایی به سفرش ادامه بدهد. با منجمد شدن السا، جادوی اولاف نیز از بین میرود. تراژدی مرگ اولاف به ویژه در واکنش آنا نمایان است. در تمام دوران کودکیاش، آنا تنها مانده بود. در انیمیشن سینمایی «فروزن ۲»، السا، آنا را راند و کریستوف در جنگل گم شد. بدون اولاف، آنا ناامیدانه تنها میماند. خوشبختانه، او این فرصت را پیدا کرد که در پایان او را احیا کند.
۱۷. مرگ شاه اگنار و ملکه ایدونا – انیمیشن Frozen II
پادشاه اگنار و ملکه ایدونا با هم سفری را آغاز کردند و دخترانشان را پشت سر گذاشتند. علیرغم اطمینان دادن به دختران از بازگشتشان، حاکمان آراندل هرگز بازنگشتند. در حالی که مرگ غمانگیز آنها در غم و اندوه آنا به هنگام خواندن آهنگ Do You Want to Build a Snowman در انیمیشن «فروزن» مشهود است اما انیمیشن دوم به بینندگان نشان میدهد که چه اتفاقی برای آنها رخ داده است.
اگنار و ایدونا در تلاش برای کمک به السا و قدرتهایش، به مکانی جادویی حرکت کردند که در نهایت گرفتار طوفان شدند. تصویر آنها در حالی که یکدیگر را در آغوش گرفتند و طوفان به آنها برخورد میکند، نشان میدهد که ملکه و پادشاه در آخرین لحظاتشان در کنار هم ایستادند.
۱۶. فداکاری گورگی – انیمیشن The Black Cauldron
از همان لحظهای که شخصیت گورگی در انیمیشن «دیگ سیاه» حضور پیدا کرد، به سرعت توانست خودش را بهعنوان یک دیوانه بازیگوش معرفی کند. او بدون توجه به چیزی جز جان خودش، از هر جایی که خطر قرار داشت، پا به فرار میگذاشت. با این حال، به امید اینکه دیگر تنها نباشد، گورگی با ترسهای خودش روبهرو میشود و به کمک تاران و همسرش میرود. با اینکه گورگی فقط قصد داشت تا با دوستانش از قلعه هورند کینگ فرار کند اما متوجه شد که این کافی نیست.
گورگی با سنجش ارزشهای زندگی دوستانش با زندگی خودش، به این نتیجه غمانگیز رسید که باید خودش را فدا کند تا بتواند دیگ سیاه را نابود کند و جلوی هورند کینگ را بگیرد. تصویر تاران که جسد گورگی را در بغل گرفته و او را از دیگ بیرون میآورد، هنوز هم خیلی آزاردهنده و ناراحتکننده است.
۱۵. مرگ آقای گریسی – فیلم The Haunted Mansion
آقای گریسی مردی بود که آنقدر در عشق الیزابت غرق شده بود که تحمل زندگی در دنیایی بدون او را نداشت. او پس از اینکه در این اثر سینمایی جان خودش را گرفت، پایان خودش را رقم زد. با این حال، آقای گریسی از رمزلی فریب خورده بود و حالا نفرین شده تا زندگی پس از مرگ خودش را درون این عمارت بگذراند و قادر نیست که به عشقش برسد که به خاطر او مرده است.
همه چیز در مورد مرگ آقای گریسی در این اثر تراژدی شبیه به رومئو و ژولیت، ناعادلانه احساس میشود. اگر رمزلی، الیزابت را مسموم نمیکرد یا اگر آقای گریسی یادداشت واقعی الیزابت را پیدا میکرد، آقای گریسی میتوانست خیلی زودتر به آرامش دست پیدا کند. این روحهای پریشان پس از مرگ غمانگیزشان همچنان در عمارت حضور دارند اما خوشبختانه، خانواده اِورز موفق شدند تا نفرین را از بین ببرند و این ارواح بیگناه را به بهشت بفرستند.
۱۴. خیانت به هکتور ریورا – انیمیشن Coco
انیمیشن سینمایی «کوکو» ادای احترامی به سنت قدیمی مکزیکی جشن گرفتن مرگ دارد که باعث میشود تا روح عزیزانشان ناپدید نشوند. ایده حفظ خاطره یک فرد، داستان این اثر سینمایی را به سمت یک نتیجهگیری احساسی سوق میدهد. در شروع این اثر سینمایی نیز هکتور ریورا همانند یک فرد بی چیز به نظر میرسد. با این حال، با گذشت زمان، بینندگان چیزهای بسیار بیشتری درباره گذشته او میآموزند و اینکه خانوادهاش حتی در هنگام مرگ چقدر برای او ارزش داشته است.
از همین رو، وقتی ماهیت واقعی مرگ او فاش میشود، حتی اگر در گذشته اتفاق افتاده باشد، بینندگان را تا حد زیادی شوکه میکند. ارنستو مسئول مرگ هکتور بوده و استعداد او را ربوده است. اگرچه هکتور در زمان حال مرده است اما مرگ هکتور نه تنها جهان را از آهنگهای او محروم کرد بلکه این پدر را برای همیشه از دخترش دور کرد. این مرگی وحشتناک بود که یک خانواده را ویران کرد و درد آن را به زندگی پس از مرگ نیز کشاند.
۱۳. مرگ والدین تارزان – انیمیشن Tarzan
وقتی که قایق آنها آتش میگیرد و غرق میشود، تنها گزینه والدین ویکتوریایی تارزان، این است که زندگی جدیدی را برای خودشان در جنگلی آفریقایی بسازند. این زوج سخت تلاش میکنند تا خانه خوبی را برای خانواده خودشان بسازند. با این حال، آنها برای رویارویی با حیات وحش بومی اینجا آماده نیستند.
در یک صحنه دلخراش، یک گوریل مادر سوگوار به نام کالا وارد خانه درختی میشود و فقط اجساد والدین تارزان را پیدا میکند. رد پاهای خونین روی زمین و اتاق ژولیده تصویری از حمله گریزلی را ترسیم میکند. اینکه والدین تارزان بعد از این همه سختی سرانجام از دنیا رفتند، واقعاً بسیار ناراحتکننده است.
۱۲. مرگ روستاییان و سربازان ژنرال لی – انیمیشن Mulan
قهرمان داستان انیمیشن سینمایی «مولان» هیچ نقصی ندارد و از اخلاقیات قوی برخوردار است و برای اینکه ملت خودش را آزاد کند، حاضر است قلب و روح خودش را فدا کند. در این اثر سینمایی، کاپیتان لی شانگ نیروهای تازه تأسیس خودش را برای کمک به لشکر پدرش در حفاظت از یک مکان کلیدی هدایت میکند. همه سربازان از اینکه بالاخره در اولین مأموریت خود شرکت میکنند، هیجان زده هستند اما با صحنهای وحشتناک روبهرو میشوند.
در یکی از تاریکترین پیامدهای یک فیلم دیزنی، کل لشکر ژنرال لی و روستاییانی که آنها قصد محافظت از آنها را داشتند، قتل عام شدند. حتی یک نفر نیز زنده نمانده و همین نیز باعث شوک و وحشت لی شانگ شد. این صحنه بسیار دلخراش و تکان دهنده است. قبل از رفتن نیز لی شانگ، کلاه خود پدرش را روی شمشیرش در داخل برفها میگذارد و به او ادای احترام میکند.
۱۱. فداکاری تاداشی هامادا – انیمیشن Big Hero 6
«کسی باید به آنها کمک کند» آخرین کلماتی بود که تاداشی هامادا قبل از رفتن به داخل یک ساختمان در حال حریق به برادرش میگوید و همین نیز به خوبی نشان دهنده شخصیت او است. اگرچه تاداشی در زندگیاش چیزهای باارزش زیادی دارد اما او که یکی از درخشانترین ذهنها را دارد، همه چیز را برای نجات یک فرد رها میکند.
بینندگان در مراسم تشییع جنازه او در غم هیرو شریک میشوند چراکه او کسی را از دست داده که خیلی برایش مهم بوده است. در این انیمیشن سینمایی، شخصیت تاداشی فقط زندگی خودش را پشت سر نمیگذارد بلکه تمام خانوادهاش را رها میکند. خوشبختانه، بایمکس در آنجا حضور دارد تا میراث تاداشی را به همه یادآوری کند.
۱۰. مرگ مادربزرگ تالا – انیمیشن Moana
شخصیت اصلی انیمیشن سینمایی «موآنا» همیشه احساس میکند که اطرافیانش او را درک نمیکنند. البته به جز مامان بزرگ تالا که نوهاش را در هر حالتی دوست دارد. اگرچه تالا قوی به نظر میرسد اما تا زمانی که مطمئن میشود که موآنا آماده است تا جستجوی خودش را شروع کند، این مسئله که چقدر ضعیف شده را پنهان میکند.
منظرهای که موآنا با گریه از ترک بالین مادربزرگش هنگام مرگ امتناع میکند و با اصرار تالا است که میرود، یکی از دلخراشترین صحنههای فیلمهای دیزنی است، به ویژه اینکه او تنها فردی است که از موآنا حمایت میکرد تا به دریا برود. شخصیت مادربزرگ تالا شخصیتی است که بزرگسالان با آن ارتباط برقرار میکنند یا حداقل شخصیتی است که بسیاری از افراد دوست دارند همانند او باشند، کسی که اهمیتی به آنچه دیگران میگویند، نمیدهد و مصمم است تا همچنان به طبیعت خودش صادق بماند.
۹. فداکاری سیتکا – انیمیشن Brother Bear
همانطور که از عنوان این انیمیشن پیدا است، این اثر سینمایی معنای واقعی برادری را مورد بررسی قرار میدهد چراکه کنای به یک خرس تبدیل میشود و مجبور است که در بین گونه جدید خودش زندگی کند. قبل از آن، او با دو برادر دیگرش یعنی سیتکا و دناهی در آرامش زندگی میکرد. سیتکا بزرگترین فرد در میان این سه نفر است. هنگامی که کوچکترین برادرش یعنی کنای وظیفه دارد ماهی را آویزان کند تا آن را از خرسها حفظ کند، سیتکا به کنای هشدار میدهد که آن را محکم ببندد. متأسفانه کنای فقط کمی از حرفهای برادرش را متوجه میشود که عواقب فاجعه باری به همراه دارد.
یک خرس به ماهی میرسد و عملاً هیچ ماهی برای دهکده باقی نمیماند. کنای با خشم و خجالت خرس را تحریک میکند و باعث میشود تا برادرانش به کمک او بیایند. در حالی که این سه برادر شجاعانه مبارزه میکنند، سیتکا متوجه میشود که تنها راه نجات هر یک از آنها این است که خود را قربانی کند تا خرس را زمین بزند. او یخ زیر پا را با نیزه میشکند و باعث میشود تا خودش و خرس سقوط کنند. این مرگ بسیار غمانگیز است چراکه لازم نبود اتفاق بیفتد.
۸. مرگ مادر بامبی – انیمیشن Bambi
اگرچه ممکن است برخی از تماشاگران با فیلمهای امروزی کمتر حساس شده باشند اما باید گفت که مرگ مادر بامبی یکی از غمانگیزترین مرگهایی است که روی پرده سینماها به نمایش گذاشته شده است. تا آن لحظه، این انیمیشن روی زندگی شاد بامبی تمرکز داشت که از خطرات وقعی جهان غافل بود. در یک لحظه، آهو از اولین علف بهاری لذت میبرد که تراژدی از راه رسید.
این مادر و پسر با شنیدن موسیقی شوم، مجبور به فرار شدند. پس از مرگ مادر بامبی، طرفداران شاهد صحنه وحشتناک و غمانگیز بامبی تنها در میان جنگل برفی بودند که مادرش را صدا میزند، مادری که دیگر بر نمیگشت. مشاهده شخصیت اصلی در این صحنه، در آغوش برف و در حالی آسیب پذیر و شکننده است، واقعاً ویرانکننده و غمانگیز بود.
۷. از خود گذشتگی کرچک – انیمیشن Tarzan
انیمیشن سینمایی «تارزان» با مرگهای غمانگیز شروع میشود و به پایان میرسد و در یک چرخه کامل، شخصیت اصلی جایگاهش در جنگل را پیدا میکند. در ابتدا، خانواده تارزان از کشتی غرق شده خود نجات پیدا میکنند و زندگیای برای خودشان در این قاره جدید میسازند اما به طور وحشیانهای توسط پلنگی به نام سابور کشته میشوند. فرزند شیرخوار آنها با سرنوشتی غیرمنتظره روبهرو میشود که یک گوریل به نام کالا او را بهعنوان فرزند خودش میپذیرد ولی این مسئله با ناامیدی همسر این گوریل یعنی کرچک همراه است.
در حالی که چند دقیقه ابتدایی انیمیشن «تارزان» یکی از مهیجترین و غمانگیزترین شروعها در آثار دیزنی است اما پایان این اثر حتی تأثیرگذارتر است. بینندگان چندان دل خوشی از رفتار خشن کرچک با تارزان نداشتند اما در پایان، از او خوششان آمد. کرچک در نهایت از حضور تارزان استقبال میکند اما این بدون هزینه نیست و این گوریل به خاطر تارزان گلوله میخورد و به شدت زخمی میشود.
۶. بیماری الی فردریکسن – انیمیشن Up
الی و کارل فردریکسن وقتی کودک بودند با هم آشنا شدند و رابطه آنها در انیمیشن «بالا» رشد پیدا کرد. آنها در نهایت ازدواج کردند و به دنبال ماجراجویی بودند. با این حال، مشکلات مالی باعث شد تا آنها نتوانند رؤیای خودشان را تحقق ببخشند. با این حال، آنها این رؤیا را زنده نگه داشتند تا اینکه الی از دنیا رفت.
الی سرانجام به دلیل بیماری از دنیا رفت و مرگ او نشان دهنده آن است که مردم چه قدر زمان برای رؤیاپردازی چیزی صرف میکنند ولی به دنبال آن نمیروند. کارل پس از مرگ همسرش تلخ و بداخلاق شد اما این رویداد غمانگیز او را متحول کرد و باعث شد تا او به Paradise Falls سفر کند. شجاعت و میراث الی در خاطراتی که کارل از او داشت، زنده مانده است.
۵. مرگ موفاسا – انیمیشن The Lion King
انیمیشن سینمایی «شیر شاه» نمایشی جذاب از سلسله مراتب جنگل است که از منظر کسانی روایت میشود که بهعنوان قدرتمندترین حیوانات شناخته میشوند و آنها شیرها هستند. با این حال، انیمیشن سینمایی «شیر شاه» بهعنوان یک فیلم برای کودکان، مضامین ناراحتکننده زیادی دارد که شامل رم کردن حیوانات، تلاش یک پدر برای نجات پسرش و همچنین شخصیت شروری است که تشنه قدرت است.
اینکه بگوییم کدام صحنه ناراحتکنندهترین صحنه در فیلم «شیر شاه» است، سخت است؛ صحنهای که اسکار باعث مرگ موفاسا میشود یا اینکه سیمبای جوان جسد پدرش را در دره پیدا میکند. سیمبا در انکار مرگ پدرش، ناامیدانه سعی میکند تا موفاسا را بیدار کند. سیمبا از موفاسا میخواهد تا از خواب بیدار شود و در تلاش برای در آغوش گرفتن او است. سالها پس از مرگ موفاسا، سیمبا مانند بسیاری از بینندگان زیر بار خاطره پدرش رنج میبرد. به دلیل تأثیر فرهنگی عظیم، مرگ دلخراش موفاسا تا به امروز در بین طرفداران برجسته است.
۴. مرگ شخصیت اصلان – فیلم Chronicles Of Narnia: The Lion, The Witch And The Wardrobe
در فیلم سینمایی «سرگذشت نارنیا: شیر، جادوگر و کمد» شخصیت اصلان بهعنوان قدرتمندترین موجود در سرزمینهای جادویی نارنیا در نظر گرفته میشود. این شیر باشکوه که مورد احترام کسانی است که نیت خوبی دارند، برای محافظت از سرنوشت امیدوارکننده ادموند، میپذیرد که بمیرد.
اصلان به دست جادوگر سفید به نام جادیس از دنیا میرود. همانند دیگر شخصیتهای نجیب، اصلان نیز خودش را قربانی کرد و سرنوشتش را با افتخار در آغوش گرفت. اگرچه اصلان میدانست که با جادوی باستانی نارنیا دوباره زنده میشود اما لوسی، سوزان و بینندگان این موضوع را نمیدانستند و از مرگ او رنج بردند.
۳. مرگ پدرو – انیمیشن Encanto
در صحنه ابتدایی انیمیشن سینمایی «افسون» بینندگان با داستان پدرو مادریگال آشنا میشوند. فداکاری پدرو اساساً جادویی بود که به مادریگالها داده شد. با اینکه این داستان غمانگیز است اما واقعاً دلخراش نیست. از آنجا که داستان برای میرابل پنج ساله گفته میشود، جای تعجب ندارد که او بیشتر تحت تأثیر قدرتهای جادویی و جان گرفتن خانه قرار گرفته باشد.
وقتی که داستان پدرو بعداً به نمایش گذاشته میشود و از دیدگاه همسرش آلما روایت میشود، بینندگان همزمان با مرگ پدرو، زندگی او را نیز مشاهده میکنند. او مردی مهربان، شوهری دوستداشتنی و رهبری فداکار بود. او و آلما مجبور شدند تا خانهشان را ترک کنند و جان نوزادان خودشان را به خطر بیندازند تا به یک سفر بروند. تماشای مرگ پدرو برای بار دوم سختتر بود، به خصوص زمانی که فلشبک ادامه داشت. این صحنه نشان داد که آلما چقدر دل شکسته شده و اکنون تنها شده و در تلاش است تا تعادل شهر را حفظ کند و بچههایی را بزرگ کند که پدرو خودش را فدای نجات آنها کرد.
۲. فداکاری بینگ بونگ – انیمیشن Inside Out
یکی از غمانگیزترین مرگهای دیزنی در انیمیشن سینمایی «درون و بیرون» رخ میدهد. این اثر سینمایی داستان دختر جوانی به نام رایلی را دنبال میکند که به خاطر شغل جدید پدرش به سانفرانسیسکو نقل مکان میکند. اگرچه او در ابتدا هیجان زده است اما همه چیز با زادگاهش مینهسوتا بسیار متفاوت است. محیط جدید رایلی بر او و احساساتش تأثیر میگذارد. انیمیشن سینمایی «درون و بیرون» بینندگان را به سفری به درون ذهن این دختر بچه میبرد و احساساتی را نشان میدهد که برای به دست آوردن کنترل شخصیت شاد رایلی مبارزه میکنند.
وقتی که شادی و غم درون سر رایلی گم میشوند، این دو تلاش دارند تا به مرکز فرماندهی بازگردند. در طول راه نیز آنها با دوست خیالی قدیمی رایلی به نام بینگ بونگ مواجه میشوند که یک شخصیت مکمل دوستداشتنی است. بینگ بونگ سعی میکند تا به این دو احساس کمک کند تا بتوانند دوباره به مقر فرماندهی بازگردند. بینگ بونگ و شادی در زبالهدان حافظه به دام میافتند ولی بینگ بونگ خودش را فدا میکند تا شادی را نجات بدهد تا او بتواند بار دیگر به رایلی کمک کند تا خوشحال شود. بینگ بونگ میپذیرد که وظیفهاش مدتها پیش انجام شده و حالا وقت آن است تا دیگران کنترل را در دست بگیرند.
۱. غرق شدن لزلی – فیلم Bridge to Terabithia
فیلم سینمایی «پلی به سوی ترابیتیا» یکی از غمانگیزترین فیلمهای لایو اکشن دیزنی است که در آن، لزلی با شادی زیر باران با سگش به سمت خانه میدود و تصویری پر از سلامتی و شادی را نشان میدهد. به همین دلیل است که مرگ او در صحنه بعدی بسیار ناراحت کننده است. وقتی که جسی به خانه میرود، اعضای خانوادهاش او را در آغوش میگیرند که از سلامتی او خیالشان راحت میشود. پس از اینکه جسی با رفتار عجیب آنها روبهرو میشود، به او گفته میشود که بهترین دوستش لزلی درگذشته است.
وقتی که تاب طنابی که بهعنوان پل آنها به ترابیتیا عمل میکرد، شکست و او بیهوش در داخل رودخانه افتاد، لزلی غرق شد. وحشتناکترین بخش مرگ لزلی نیز این است که جسی متوجه شد بچهها شکستناپذیر نیستند. همیشه ممکن است روزی برسد که زندگی یک حیله بیرحمانه بازی کند و آنها را خیلی زود از دنیا ببرد. مرگ لزلی ضربهای سخت را وارد میکند و از همین رو در جایگاه نخست این رتبهبندی از غمانگیزترین مرگها در آثار دیزنی جای گرفته است.
منبع: cbr
source