دانتس به‌عنوان یک ملوان سخت‌کوش و وفادار، در کشتی تجاری «فرعون» خدمت می‌کند. او پس از بازگشت به مارسی، در انتظار ترفیع به کاپیتانی و ازدواج با نامزدش مرسدس است. اما زندگی او زمانی دگرگون می‌شود که به ناحق توسط دوستانش، از جمله دانگلار و فرناند موندگو، که به موفقیت و خوشبختی او حسادت می‌کنند، به خیانت متهم می‌شود. آن‌ها با ارسال نامه‌ای ناشناس، دانتس را به‌عنوان جاسوس ناپلئونی معرفی می‌کنند. در روز نامزدی‌اش، دانتس به ناحق دستگیر شده و به ژرار دو ویل‌فور، معاون دادستان، تحویل داده می‌شود که برای حفظ منافع خود، اطمینان حاصل می‌کند که دانتس بدون محاکمه در قلعه بدنام شاتو دیف زندانی شود.

در حالی که دانتس شرایط سخت زندان را تحمل می‌کند، با آبه فاریا آشنا می‌شود؛ زندانی دانشمندی که به مربی او تبدیل می‌شود. فاریا به دانتس در زمینه‌های مختلف آموزش می‌دهد و از وجود گنجی بزرگ در جزیره مونت کریستو پرده برمی‌دارد. قسمت اول با برنامه‌ریزی دانتس برای فرار از شاتو دیف، مجهز به دانش و اشتیاق سوزان برای عدالت، به پایان می‌رسد و زمینه را برای تبدیل او به کنت مونت کریستو و جستجوی انتقام فراهم می‌کند. این قسمت آغازین به‌طور مؤثری شخصیت‌های اصلی و تم‌های خیانت، بی‌عدالتی و تلاش برای انتقام را معرفی می‌کند و در عین وفاداری به اثر اصلی دوما، دیدگاهی تازه برای مخاطبان معاصر ارائه می‌دهد.

در قسمت دوم، زندگی دانتس در زندان شاتو دیف به تصویر کشیده می‌شود. سال‌ها انزوا و تنهایی، امید و روان او را به خطر می‌اندازد. اما ملاقات با کشیشی پیر به نام آبه فاریا، که خود در زندان به‌خاطر اتهاماتی نادرست محبوس است، نقطه عطفی در زندگی دانتس می‌شود. آبه فاریا به دانتس آموزش‌های مختلفی می‌دهد و از او می‌خواهد تا از انتقام بپرهیزد. با این حال، دانتس با شنیدن درباره گنجی پنهان در جزیره مونت‌کریستو، انگیزه‌ای جدید برای فرار و انتقام می‌یابد. دانتس با استفاده از نقشه‌ای که آبه فاریا به او داده، موفق به فرار از زندان می‌شود و به‌عنوان کنت مونت‌کریستو به دنیای بیرون بازمی‌گردد.

source

توسط elmikhabari.ir