از قضا شناسایی این افراد که در هر عرصهای از جمله حوزه فاوا نیز یافت میشوند کار سختی نیست. آنها معمولا با وجود آنکه مسوولیت مهمی ندارند، اصرار عجیبی دارند که در عکسها کنار بالاترین مقام یا فرد شناخته شده قرار گیرند تا وانمود کنند به این مدیران نزدیکی و دسترسی ویژه دارند.
معمولا نیز با فردی هماهنگ میکنند تا در زمانیکه صرفا در گوش یک مدیر عرض ارادت میکنند، عکسی داشته باشند تا اینطور القا شود که مثلا جایگاه و نفوذی دارند. در پیامرسانها و شبکههای اجتماعی ادعای انتقال مسالهای مهم به یک مقام میکنند، مستمرا پیامهای حمایتی منتشر و به هر منتقدی حمله میکنند.
اگرچه کیفکشها را میتوان به دو دسته تقسیم کرد، آنهایی که نقش کارچاقکن و ارتباطات فراسازمانی و فراقانونی برای یک مدیر را ایفا میکنند و آنهایی که با منتسبنمایی به دنبال باجگیری، صندلی گرفتن و تکه استخوانی از دیگران میدوند.
اما آنچه ذکر شد یک روی سکه است و روی دیگری نیز دارد و آن مدیران کیفکشپروری هستند که محیط مناسب برای رشد این افراد را فراهم میکنند. این قبیل مدیران نیز مطابق تقسیمبندی کیفکشها به دو دسته تفکیک میشوند، مدیرانی که اصولا نیاز به افرادی دارند تا زیرمیزیهایشان را مستقیم از قربانیان نگیرند تا اگر ماجرا بالا گرفت، ارتباط با رابط خود را انکار کنند. و دسته دیگر عمدتا تازه مدیرانی که صرفا از پلکیدن این افراد در اطراف خود حظ میکنند.
با تعاریفی که در پی آمد قاعدتا فرهنگ کیفکشپروری رونق خود را داشته و خواهد داشت، اما مقصود از پرداختن به این آفت، تاکید بر این نکته بود که کیفکشها وقتی شاخ میشوند که مدیران مسالهدار یا ناآگاه بستر لازم را فراهم میکنند.
لذا از مدیران فاسد که اصولا این افراد بخشی از تیمشان هستند و رسیدگی به آن در حیطه مسوولیت دستگاههای نظارتی است که بگذریم، باید خطاب به تازهمدیرانی که کیفکشها را با خود همراه میکنند گفت، شاید جنابعالی از خدمات ایشان لذت ببرید، اما این افراد همچون مگسانی گرد افراد و نهادهایی چرخیده و سهمخواهی میکنند که حساب کار ایشان مستقیما به بدنامی شما تمام میشود. اگر برایتان مهم نیست که هیچ و اگر هست، بساط کیفکشها و پاچهخواران را از اطراف خود جمع کنید که زیانشان به مراتب بیش از سودشان است.
source