فیلم کاپیتان آمریکا: دنیای شجاع جدید چهارمین فیلم از مجموعه فیلمهای ابرقهرمان مشهور مارول، کاپیتان آمریکا، است. سالهاست که این اثر در برنامههای مارول قرار گرفته است و امید میرفت که با توجه به پتانسیل و محبوبیت بالای کاراکترهای حاضر در فیلم، کاپیتان آمریکا ۴ بتواند قدم مثبت دیگری را برای کمپانی در حال افول مارول پس از فیلم ددپول و وولورین بردارد. اما همهچیز از نظر منتقدان و طرفداران گرفته تا فروش کمتر از ۴۰۰ میلیون دلاری فیلم (که آن را به کمفروشترین فیلم امسییو پس از دِ مارولز تبدیل کرده) گواهی میدهند که مارول سال ۲۰۲۵ را با شکست آغاز کرده است.
سهخطی: سم پس از ملاقات با رئیس جمهور تادئوس راس، خود را در میان یک حادثه بین المللی می بیند. او باید به زودی دلیل یک توطئه جهانی شرورانه را کشف کند تا مغز متفکر واقعی تمام جهان را پیدا کند.
در سال ۲۰۰۸ فیلم Iron Man (مرد آهنی) اکران شد و بدین ترتیب دنیای سینمایی مارول (MCU) شکل گرفت. دنیایی که در آن از کاراکتر کاپیتان آمریکا هم خیلی زود رونمایی شد و در سال ۲۰۱۱ اولین فیلم این کاراکتر در MCU با نقشآفرینی خاطرهانگیز کریس ایوانز به روی پرده رفت. Captain America: The First Avenger (کاپیتان آمریکا: اولین انتقامجو) به کارگردانی جو جانستون سرآغازی شد بر ماجراجوییهای استیو راجرز بر روی پردۀ نقرهای. علاوه بر حضورهای متعدد کاپیتان قهرمان آمریکاییها در چندین فیلم گوناگون -از جمله هر ۴ فیلم Avengers- دو فیلم دیگر با نامهای Captain America: Winter Soldier (کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان) در سال ۲۰۱۴ و Captain America: Civil War (کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی) در سال ۲۰۱۶ به کارگردانی برادران روسو هم سهم این کاراکتر محبوب دنیای کمیکبوک شد و به موفقیتهای بزرگی دست یافت. میتوان سهگانه کاپیتان آمریکا را یکی از بهترین سهگانههای ابرقهرمانی تاریخ سینما و از باکیفیتترین و خوشساختترین آثار MCU در نظر گرفت.
فیلمهای کاپیتان آمریکا همواره تمی سیاسی داشتهاند و همین مؤلفه بوده که آن را نسبت به دیگر آثار ابرقهرمانی MCU متمایز کرده است. از فیلم کاپیتان آمریکا: نخستین انتقامجو که به زمان نازیها و برهۀ جنگجهانی دوم میپرداخت گرفته تا فیلم کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی که اشاراتی به گسلهای درونی جامعۀ آمریکا داشت. علاوه بر مؤلفۀ سیاست، یکی دیگر از مواردی که فیلمهای کاپیتان آمریکا را تبدیل به بهترین آثار MCU کرده، اکشن فوقالعادۀ آن است.
پس از وقایع فیلم Avengers: Endgame (انتقامجویان: پایان بازی) میدانیم که استیو راجرز (کریس ایوانز) کنار کشید و سپر نمادین کاپیتان آمریکا را به سم ویلسون (آنتونی مکی) تحویل داد. در سال ۲۰۲۱ مینیسریال قابل قبولی تحت عنوان Falcon and the Winter Soldier (فالکون و سرباز زمستان) منتشر شد که به ماجرای دوستان صمیمی استیو راجرز (باکی و سم) و جانشین او پرداخت. در انتهای مینیسریال بود که سم ویلسون پس از کشوقوسهای بسیار به عنوان کاپیتان آمریکای جدید معرفی شد. حال در فیلم Captain America: Brave New World قرار است شاهد آغاز دوران سم ویلسون در قالب کاپیتان آمریکا باشیم.

فیلمهای مارول از سهگانه درخشان «مردعنکبوتی» سم ریمی تا آثار گوناگون MCU بخشی از کودکی، نوجوانی و حتی شخصیت ما را ساخته است. اما آیا این مارول کنونی با آثار اخیرش میتواند در دنیای پرهیاهو و پرتلاطم امروزه، روی شخصیتهای نسل جدید اثر بگذارد؟ آیا میتواند مخاطبان قدیمیاش که اکنون در سنین جوانی به سر میبرند را راضی کند؟ پاسخ هر دو پرسش خیر است! مارول امروز، ضعیفترین مارول هزارۀ سوم است. هزارهای که با درخشش آثاری چون «مردعنکبوتی»، «بلید»، «ایکس من» برای مارول درخشان آغاز شد و فرصت ساخت دنیایی انحصاری را به سران آن داد. فرصتی که سران مارول به خوبی از آن استفاده کردند و با ساخت یک یونیورس سینمایی خود را در نقطه اوج سینمای بلاک باستری در جهان به مدت ۱۰ سال نگه داشتند. اما دهه سوم هزارۀ سوم برای مارول خوب شروع نشد و رفته رفته اوضاع سختتر هم میشود. در سال ۲۰۱۹ بود که مارول با اکران فیلم «کاپیتان مارول» که نه براساس شخصیت محبوبی بود و نه خود فیلم از منظر سینمایی اثر قابل اعتنایی بود فروش بالای ۱ میلیون دلار را تجربه کرد! این همان قدرت برند مارول در سال ۲۰۱۹ است. اما حالا پس از فروش ضعیف Ant-Man 3 و فروش افتضاح و شکست بزرگ The Marvels، مارول دوباره فروشی کمرمق را تجربه میکند و این در حالی است که آنها هم از کاراکتری بسیار محبوب استفاده کردهاند و هم فیلم را در زمانی اکران کردهاند که عملا هیچ رقیبی در باکسآفیس آنها را تحت فشار نمیگذارد. بنده خودم معتقد بودم باید به کوین فایگی و سران مارول استودیوز فرصت داد تا از این پیچ سخت عبور کنند اما هر چه زمان میگذرد به نظر میرسد دیگر مارول همینی است که شاهدیم! یعنی به نظر میرسد مارول دیگر سطح کارهایش به همین حد تنزل پیدا کرده است. اینکه خود آثار MCU تا چه حد کیفیت داشتند و آیا شایستۀ آن همه تحسین و فروشهای چند میلیاردی بودند یا خیر بحثی است که در جای دیگری باید به آن پرداخت. اما پرواضح است که مارول امروز، مارول ۲۰۱۹ نیست و این را شاخصهای گوناگونی چون باکسآفیس، نمره سایت IMDb و غیره به شکلی روشن نمایش میدهند. این افول، بدون شک به کیفیت آثار هم مرتبط است. امسییو در فاز اول، دوم و سوم آثاری به بیننده ارائه میداد که فیلمهای پاپ کورنی خوشساختی بودند. اگرچه با فیلمنامه قدرتمندی طرف نبودیم؛ ولی فیلمنامه و داستانی وجود داشت که تمامی استانداردهای یک فیلم بلاکباستری خوب را داشت. اما مارول امروزه به قدری آشفته و درهم برهم شده است که به سختی میتوان حتی یک اثر نام برد که فیلمنامهای داشته باشد که حداقل از منظر منطق روایی درست درمان باشد و حفرات عمیق روایی نداشته باشد! اگر بخواهیم روراست باشیم حتی دو فیلم موفق Spider-Man: No Way Home و Deadpool & Wolverine که فیلمهای کمیکبوکی خوب و جذابی بودند؛ آنها هم در بحث فیلمنامه ضعفهای فراوانی داشتند که بهدلیل نقاط قوت دیگر آثار و حواشی و تبلیغات فراوانشان کمتر مورد انتقاد قرار گرفتند. مشکل مارول معضل مدیریتی است. مدیریتی که سالهای سال است فیلم Captain America 4 را در برنامههای خود گنجانده است اما در اخبار میشنویم که برای این اثر پیش روی ما بارها ریشوت انجام گرفته، فیلمنامه از اول نوشته شده و به طور کل تغییر کرده است! فیلم کاپیتان آمریکای ۴ توسط ۵ نویسنده نوشته شده است! و این یک فاجعهای است که خود را در طول فیلم به شکلی واضح نمایان میکند. مشکل مارول امروز، فراتر از اسم این کارگردان و یا آن بازیگر است؛ مشکل مارول امروز معضل بزرگ مدیریتی است.

کاپیتان آمریکای ۴ با سکانس معارفۀ رئیس جمهور آمریکا، راس (با نقش آفرینی هریسون فورد بزرگ)، آغاز میشود. از همان سکانس ابتدایی هر بینندهای متوجه میشود که قرار است با چه اثری روبهرو شود! صحبتهای رئیس جمهور آمریکا بیشتر شبیه صحبتهای یک دانشجوی سال اولی جوگیر است! از اینها میگذرم. میرسیم به سکانس درگیری مابین اعضای مافیا و سم ویلسون (کاپیتان آمریکای جدید). حقیقتا آنتونی مکی بازیگر کاربلدی است و خیلی خوب میتواند سم را تصویر بکشد و کاملا به این نقش مینشیند. آنتونی مکی حتی کاپیتان آمریکای خوبی هم هست و تفاوتهای او با استیو راجرز او را به قهرمانی سادهتر و باورپذیرتر تبدیل کرده است. همینجا میگویم که نقطه قوت اصلی فیلم کاپیتان آمریکا: دنیای شگفتانگیز نو نقشآفرینی خوب آنتونی مکی و هریسون فورد است. باوجود تمامی ضعفهای متعدد فیلمنامه، این دو بازیگر هستند که همذاتپنداری و لااقل کنجکاوی مخاطب را برمیانگیزند که داستان را تا انتها دنبال کند.
فیلمنامه اثر به قدری پرایراد و ضعیف است که صحبت از ایراداتش اتلاف وقت است. از چه بگویم؟ از اینکه فیلمی که قرار است تم سیاسی داشته باشد، در همین حد سیاسی است که قرار است جنگی ما بین ارتش آمریکا و ارتش ژاپن (!) سر یک گروه مافیایی شکل بگیرد؟! از این بگویم که هیچ کشوری در معادلات سیاسی جهان نقش ندارند به جز آمریکا، ژاپن، فرانسه و هند؟! از این بگویم که بالاترین انگیزۀ رئیس جمهور آمریکا این است که دخترش بتی (با نقش آفرینی لیو تایلر) او را به خاطر کاری که ۱۷ سال قبل با هالک کرده ببخشد؟! اجازه بدهید دیگر بحث فیلمنامه را ادامه ندهم زیرا تنها هنر این فیلمنامه این است که شخصیت سم ویلسون را نابود نکرده است!
دربارۀ آنتاگونیست فیلم هم نمیتوان حرف خاصی زد. آنتاگونیست به فیلم Incredible Hulk (هالک شگفتانگیز) سال ۲۰۰۸ مربوط میشود جای که چندین قطره از خون هالک / رادیواکتیو به سر او ریخته است و باعث شکلگیری این ویلن شده است! ویلنی که اصلا مشخص نیست چگونه و با چه مکانیزمی ذهن سربازان را کنترل میکند و فیلم هم هیچ پاسخی به آن نمیدهد. ویلنی که نه همذاتپنداری مخاطب را برمیانگیزد نه ترسناک است و نه تهدید چندان جدی محسوب میشود.

اما خوشبختانه یکی از نقاط قوت فیلم، اکشن و جلوههای ویژه است. اکشن فیلم از صحنههای مبارزه کاپیتان با کاراکتر مافیا (با نقشآفرینی جانکارلو اسپوزیتو) گرفته تا سکانس مبارزه جذاب مابین کاپیتان و رِدهالک همگی از کیفیت خوبی برخوردارند و بیننده را سرگرم میکنند. همچنین موسیقی متن فیلم هم قابل قبول است و در بسیاری از مواقع به کمک ریتم فیلم میآید.

در پایان باید گفت فیلم Captain America: Brave New World ادامهای است بر مدیریت آشفته و ضعیف این روزهای مارول! فیلمی که در نهایت نام ۵ نویسنده برای آن به چشم میخورد و خبرها حاکی از این است که بارها ریشوت و دچار تغییرات اساسی شده است. البته انصافا فیلم کاپیتان آمریکا به عنوان فیلمی پاپ کورنی ارزش یک بار دیدن را دارد و نکات قابل قبولی از جمله نقشآفرینی خوب آنتونی مکی، هریسون فورد و همچنین اکشن باکیفیت دارد. اما این راهی که مارول میرود و این بودجهها و پتانسیلهایی که هدر میدهد آسیببی جبرانناپذیر به اعتبار این برند زده و عاقبت خوشی را برای آن در پی نخواهد داشت.
نمره نویسنده به فیلم: ۵.۵ از ۱۰
source