مردسالاری جهانی: یک الگوی غالب اما نه یکپارچه

شاید با شنیدن عبارت “قدرت و جنسیت”، ناخودآگاه ذهن بسیاری به سمت جوامع مردسالار معطوف شود. در واقع، در طول تاریخ و در بسیاری از فرهنگ‌های کنونی، مردان نقش‌های رهبری، تصمیم‌گیری و اعمال قدرت را به طور سنتی در اختیار داشته‌اند. این برتری مردانه می‌تواند در جنبه‌های مختلف زندگی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و حتی خانوادگی نمود پیدا کند.

  • در عرصه سیاست و حکومت: در اکثر کشورهای جهان، تعداد مردان در مناصب بالای سیاسی و دولتی به طور چشمگیری از زنان بیشتر است. این امر نشان‌دهنده نفوذ تاریخی و فرهنگی مردان در ساختارهای قدرت سیاسی است.
  • در محیط کار و اقتصاد: اگرچه حضور زنان در بازار کار رو به افزایش است، اما همچنان در بسیاری از صنایع و مشاغل کلیدی، مردان در سطوح مدیریتی و تصمیم‌گیری ارشد حضور پررنگ‌تری دارند و اغلب از دستمزدهای بالاتری برخوردارند.
  • در نهاد خانواده: در بسیاری از فرهنگ‌ها، مرد به عنوان نان‌آور اصلی و رئیس خانواده شناخته می‌شود و تصمیمات مهم خانوادگی اغلب با نظر او گرفته می‌شود.

با این حال، مهم است توجه داشته باشیم که این الگوی مردسالاری، یک ساختار یکپارچه و بدون تغییر نیست. میزان و نحوه اعمال قدرت مردانه در فرهنگ‌های مختلف، تفاوت‌های قابل توجهی دارد. برای مثال، در برخی جوامع، نقش‌های سنتی مردانه بسیار غیرقابل انعطاف هستند، در حالی که در جوامع دیگر، شاهد تغییرات و بازنگری در این نقش‌ها هستیم.

1. جوامع با ساختار مردسالار قوی

  • بسیاری از کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا: در بسیاری از این کشورها، قوانین و سنت‌های اجتماعی همچنان نقش پررنگ‌تری را برای مردان در عرصه عمومی، سیاست، اقتصاد و حتی خانواده قائل هستند. برای مثال، در برخی از این کشورها، مشارکت زنان در نیروی کار و مناصب سیاسی همچنان پایین است و قوانین مربوط به خانواده و طلاق ممکن است به نفع مردان باشد.
  • برخی کشورهای جنوب آسیا (مانند بخش‌هایی از هند و پاکستان): در این مناطق نیز، سنت‌های پدرسالارانه قوی وجود دارد و اغلب شاهد ترجیح پسران، محدودیت‌های بیشتر برای زنان در تحصیل و اشتغال، و نقش‌های سنتی‌تر برای مردان به عنوان نان‌آور و تصمیم‌گیرنده اصلی هستیم.

2. جوامعی با تلاش برای برابری جنسیتی بیشتر

  • کشورهای اسکاندیناوی (مانند سوئد، نروژ، فنلاند): این کشورها به طور سنتی در زمینه برابری جنسیتی پیشرو بوده‌اند. آن‌ها سیاست‌های جامعی را برای تشویق مشارکت زنان در تمام سطوح جامعه، از جمله سیاست و اقتصاد، اتخاذ کرده‌اند. برای مثال، مرخصی زایمان و پدری سخاوتمندانه، دسترسی به مراقبت از کودک با کیفیت و تلاش برای کاهش شکاف دستمزد جنسیتی از جمله این سیاست‌ها هستند. این امر منجر به حضور بسیار بالای زنان در پارلمان و مناصب مدیریتی شده است.
  • کانادا و برخی کشورهای اروپای غربی (مانند آلمان و فرانسه): این کشورها نیز در دهه‌های اخیر پیشرفت‌های چشمگیری در زمینه برابری جنسیتی داشته‌اند. قوانینی برای منع تبعیض جنسیتی، افزایش مشارکت زنان در سیاست و اقتصاد، و حمایت از حقوق زنان به تصویب رسیده‌اند. برای مثال، آلمان در حال حاضر یک زن را به عنوان وزیر امور خارجه دارد و فرانسه تلاش کرده است تا با تعیین سهمیه، تعداد زنان در هیئت مدیره شرکت‌ها را افزایش دهد.

3. جوامع با ساختارهای قدرت متفاوت

  • جوامع ماتری‌لینئال (مادرتباری): اگرچه جوامع کاملاً زن‌سالار (ماتریارکال) به ندرت یافت می‌شوند، اما جوامع ماتری‌لینئال وجود دارند که در آن‌ها نسب و ارث از طریق خط مادری منتقل می‌شود و زنان نقش مهم‌تری در تصمیمات خانوادگی و قبیله‌ای ایفا می‌کنند.

    • قوم موسو در چین: در این جامعه، زنان اغلب رئیس خانوار هستند، دارایی از طریق زنان به ارث می‌رسد و زنان در تصمیمات تجاری نقش کلیدی دارند. روابط جنسیتی نیز به شکل “ازدواج‌های سیار” است که در آن زنان در انتخاب شریک آزاد هستند.
    • قوم مینانگکابو در اندونزی: این بزرگترین جامعه ماتری‌لینئال جهان است. زنان مالک زمین و خانه هستند و نقش محوری در امور خانوادگی و اجتماعی دارند. مردان نقش مهمی در امور مذهبی و سیاسی دارند، اما قدرت در سطح خانواده بیشتر در دست زنان است.

  • جوامع بومی با نقش‌های جنسیتی منعطف: در برخی از جوامع بومی، تقسیم کار و نقش‌های جنسیتی ممکن است سیال‌تر از جوامع غربی یا شرقی سنتی باشد. برای مثال، در برخی قبایل بومی آمریکای شمالی، زنان ممکن است در شکار و جنگ نیز شرکت کنند و از جایگاه اجتماعی بالایی برخوردار باشند.

4. کشورهایی با تغییرات سریع

  • رواندا: این کشور پس از نسل‌کشی سال 1994، شاهد تلاش‌های چشمگیری برای بازسازی جامعه و ارتقای نقش زنان بوده است. در حال حاضر، رواندا یکی از بالاترین نسبت‌های حضور زنان در پارلمان در جهان را دارد.
  • کشورهای آمریکای لاتین: بسیاری از کشورهای این منطقه در دهه‌های اخیر شاهد افزایش مشارکت سیاسی زنان و تصویب قوانینی برای حمایت از حقوق آن‌ها بوده‌اند. برای مثال، کشورهایی مانند نیکاراگوئه و مکزیک نیز از نظر حضور زنان در پارلمان در رتبه‌های بالایی قرار دارند.

نکات مهم:

  • این مثال‌ها تنها نمونه‌هایی کلی هستند و وضعیت در هر کشور بسیار پیچیده‌تر و متنوع‌تر است.
  • درون هر کشور نیز ممکن است تفاوت‌های فرهنگی و منطقه‌ای قابل توجهی در نگرش‌ها نسبت به قدرت و جنسیت وجود داشته باشد.
  • مفهوم “حرف اول را زدن” می‌تواند در زمینه‌های مختلف (سیاسی، اقتصادی، خانوادگی، اجتماعی) متفاوت باشد و لزوماً یک جنسیت در همه این زمینه‌ها مسلط نیست.
  • جهانی‌شدن و تبادل فرهنگی به تدریج در حال تغییر دادن نقش‌های جنسیتی و ساختارهای قدرت در بسیاری از جوامع است، اما این تغییرات با سرعت‌های متفاوت و با مقاومت‌های فرهنگی روبرو هستند.

نقش‌های متفاوت زنان در ساختار قدرت

در حالی که مردسالاری یک الگوی رایج به نظر می‌رسد، نباید از نقش‌های قدرتمند و تاثیرگذار زنان در فرهنگ‌های مختلف غافل شویم. این نقش‌ها همیشه به معنای تصدی مستقیم مناصب رسمی قدرت نبوده، بلکه می‌تواند از طریق نفوذ غیرمستقیم، قدرت اجتماعی و فرهنگی، و یا رهبری در حوزه‌های خاص بروز پیدا کند.

  • مادران و بزرگان زن: در بسیاری از جوامع، به ویژه جوامع سنتی، زنان مسن و مادران از جایگاه ویژه‌ای برخوردارند و می‌توانند از طریق تجربه و خرد خود، بر تصمیمات خانوادگی و حتی قبیله‌ای تاثیرگذار باشند.
  • رهبران مذهبی و معنوی: در برخی فرهنگ‌ها، زنان نقش‌های کلیدی در رهبری مذهبی و معنوی ایفا می‌کنند و از این طریق، قدرت و نفوذ قابل توجهی بر پیروان خود دارند.
  • فعالان اجتماعی و فرهنگی: در طول تاریخ، زنان بسیاری در جنبش‌های اجتماعی و فرهنگی نقش‌های پیشرو داشته‌اند و توانسته‌اند با بسیج افکار عمومی، تغییرات مهمی را در جوامع خود ایجاد کنند.
  • جوامع زن‌سالار یا با ساختارهای قدرت متوازن‌تر: اگرچه جوامع کاملاً زن‌سالار به ندرت یافت می‌شوند، اما برخی فرهنگ‌ها وجود دارند که در آن‌ها زنان نقش‌های بسیار پررنگ‌تری در تصمیم‌گیری‌ها و رهبری ایفا می‌کنند و ساختارهای قدرت نسبت به جوامع مردسالار، متوازن‌تر به نظر می‌رسند. برای مثال، برخی جوامع بومی با ساختارهای ماتری‌لینئال (نسب از طریق مادر) وجود دارند که در آن‌ها زنان از حقوق مالکیت و ارث بیشتری برخوردارند و در تصمیمات قبیله‌ای نقش مهمی ایفا می‌کنند.

تاثیر عوامل فرهنگی بر پویایی قدرت و جنسیت

نحوه توزیع قدرت بر اساس جنسیت در هر فرهنگ، تحت تاثیر عوامل متعددی قرار دارد که در طول تاریخ شکل گرفته‌اند.

  • باورهای مذهبی و اسطوره‌ها: بسیاری از ادیان و اسطوره‌ها، نقش‌ها و جایگاه‌های متفاوتی را برای مردان و زنان تعریف کرده‌اند که می‌تواند بر ساختارهای قدرت در آن جوامع تاثیرگذار باشد.
  • نظام‌های اقتصادی و معیشتی: نوع فعالیت‌های اقتصادی غالب در یک جامعه (مانند کشاورزی، دامداری، صنعت) می‌تواند تعیین کند که کدام جنسیت نقش محوری‌تری در تامین معاش دارد و در نتیجه، از قدرت بیشتری برخوردار باشد.
  • ساختارهای اجتماعی و سیاسی: نظام‌های قبیله‌ای، فئودالی، سلطنتی یا دموکراتیک، هر کدام به شکل متفاوتی امکان دسترسی به قدرت را برای مردان و زنان فراهم می‌کنند.
  • میراث تاریخی و سنت‌ها: رسوم و سنت‌های دیرینه، نقش‌های جنسیتی را تثبیت کرده و تغییر آن‌ها را دشوار می‌سازد.
  • تعاملات بین‌فرهنگی و جهانی‌شدن: تبادل فرهنگی و تاثیرات جهانی‌شدن می‌توانند منجر به تغییر در نگرش‌ها نسبت به نقش‌های جنسیتی و توزیع قدرت شوند.

تغییر و تحول: مسیری به سوی برابری؟

در دهه‌های اخیر، شاهد تحولات چشمگیری در نگرش‌های جهانی نسبت به نقش‌های جنسیتی و برابری بوده‌ایم. جنبش‌های حقوق زنان در سراسر جهان، تلاش‌های سازمان‌های بین‌المللی و تغییرات قانونی در بسیاری از کشورها، همگی نشان‌دهنده یک حرکت رو به جلو به سوی کاهش شکاف‌های جنسیتی در دسترسی به قدرت هستند.

  • افزایش مشارکت سیاسی زنان: حضور زنان در پارلمان‌ها و دولت‌ها در بسیاری از کشورها رو به افزایش است، اگرچه هنوز با برابری کامل فاصله زیادی وجود دارد.
  • توانمندسازی اقتصادی زنان: تلاش‌ها برای افزایش دسترسی زنان به آموزش، اشتغال و منابع مالی، نقش آن‌ها را در اقتصاد جوامع پررنگ‌تر کرده است.
  • تغییر در نگرش‌های اجتماعی: آگاهی عمومی نسبت به اهمیت برابری جنسیتی افزایش یافته و کلیشه‌های سنتی در حال به چالش کشیده شدن هستند.

با این حال، این مسیر به سوی برابری، مسیری هموار و بدون چالش نیست. مقاومت‌های فرهنگی، ساختارهای نهادینه شده تبعیض و تفسیرهای متفاوت از نقش‌های جنسیتی، همچنان موانعی بر سر راه تحقق کامل برابری جنسیتی در سراسر جهان هستند.

نتیجه‌گیری

بررسی تفاوت‌های جنسیتی در فرهنگ‌های مختلف نشان می‌دهد که مفهوم قدرت و نحوه توزیع آن بر اساس جنسیت، یک پدیده پیچیده و چندوجهی است که به شدت تحت تاثیر عوامل فرهنگی، تاریخی و اجتماعی قرار دارد. اگرچه الگوی مردسالاری در بسیاری از جوامع به چشم می‌خورد، اما نقش‌های قدرتمند و متنوع زنان در فرهنگ‌های مختلف نیز قابل چشم‌پوشی نیست. در نهایت، درک این تفاوت‌ها و شباهت‌ها می‌تواند به ما کمک کند تا با دیدی بازتر به مسائل مربوط به جنسیت و قدرت نگاه کرده و برای ساختن جوامعی عادلانه‌تر و برابرتر تلاش کنیم. سوال همچنان باقی است: در دنیای در حال تغییر امروز، چه کسی حرف اول را خواهد زد و آیا جنسیت همچنان تعیین‌کننده اصلی قدرت خواهد بود؟

source

توسط elmikhabari.ir