فصل دوم سریال The Last of us، شبیه یک گناه دوست داشتنی است. سریال در عین خوش ساخت بودن و زیبایی، نمیتواند مخاطبان خودش را کاملا راضی نگه دارد. انگار سریال مخاطب را تا لب چشمه میبرد و تشنه بر میگرداند. اصلیترین دلیل چنین چیزی حضور بلا رمزی در نقش الی است.
قسمت پنجم سریال، مانند قسمت قبلی، قدم رو به جلویی است. قدمی که ما را در مسیر انتقام قرار میدهد و عنصر انتقام را عینیتر میکند. با این حال، همان مشکلات قبلی نیز وجود دارند و مانع یک تجربه منحصر به فرد میشود؛ جالب این است که با وجود تمام این مشکلات، مخاطب هنوز از دیدن آن لذت میبرد و سرگرم میشود. با نقد سریال The Last of us فصل دوم قسمت پنجم همراه ویجیاتو باشید.
طبقه B2، کاشت یک تعلیق بزرگ

افتتاحیه این قسمت، یک شروع پر تنش بود. سریال در این سکانس عنصر تعلیق را میکارد و به مخاطب وعده یک تنش جدی را میدهد. ما در قسمت قبل دیدیم که الی و دینا تصمیم میگیرند به شکلی وارد بیمارستان شوند؛ زیرا فکر میکنند میتوانند ردی از ابی در آن ساختمان پیدا کنند. در آغاز قسمت جدید، سریال گذشتهای از بیمارستان را نشان میدهد.
در این سکانس نمایی از تخته شدن یک ورودی در داخل بیمارستان را میبینیم. شخصیتی که ظاهرا یکی از اعضای مهم W.L.F است، چهرهای آشفته و نگران دارد. گیمرها با دیدن این صحنه، احتمالا حدسهایی در مورد حضور Rat King میزنند.
کمی جلوتر، مکالمهای بین دوتا از اعضای مهم W.L.F را شاهد هستم. آنها در مورد یک معضل بزرگ در زیرزمین صحبت میکنند. ظاهرا عدهای افراد آنها برای جست و جو و کاووش، وارد زیرزمین شدند، اما هیچ وقت برنگشتند و از طریق بی سیم پیامی با عنوان بیماری در هوا پخش شده را منتقل میکنند. با توجه به آخر قسمت قبل که دینا و الی تصمیم میگیرند وارد بیمارستان شوند و آغاز قسمت جدید که از یک خطر بزرگ در زیرزمین رونمایی میکند، مخاطب ناخودآگاه درگیر یک تعلیق میشود؛ اما آیا این تعلیق کاشته شده به قدری حساب شده است که به موقع و به درستی برداشت شود؟ جلوتر در موردش صحبت میکنیم.
نمایی از خشونت و چرخه انتقام

اساس فصل دوم سریال The Last of Us، عنصر خشم است. در واقع بیشتر از هر چیزی خشم و انتقام است که باید در سریال مشهود باشد. بعد از اینکه الی و دینا نقشه ورود به بیمارستان را میکشند، در مسیر با اجساد سلاخی شده گروه فرقهای Scars روبه رو میشوند. در قسمت قبلی ما شاهد اجساد سلاخی شده طرف مقابل بودیم؛ این سکانس به خوبی نحوه کنش و واکنش و مسری بودن خشونت را نشان میدهد.
بخوانید: تمامی ایستراگها و جزئیات فصل دوم سریال The Last of Us تا پایان قسمت پنجم
در واقع سریال به این اشاره میکند که وقتی درگیر انتقام و جنگ بشوید، خواه ناخواه در یک سیاهی محض غرق میشوید که بیرون آمدن ازش کار دشواری است. شخصیت الی نیز با دیدن این صحنه، کم کم به خشونت عادت میکند. او یاد میگیرد که برای انتقام و زنده ماندن، باید همین شکلی باشد و بدون ترس و عذاب باید خون بریزد.
دینا با دیدن این اجساد دچار حالت تهوع میشود؛ الی برای نشان دادن قدرت حمایتگری خود به دینا میگوید که تنها در مسیر انتقام میرود؛ این دیالوگ و این شکل از نشان دادن حمایتگری و بلوغ الی در گفتار و دیالوگ، کاملا تو ذوق میزند. انگار هیچ حسی ندارد؛ الی تا پیش از این هم میدانست که مسیر انتقام بی بازگشت است و هم چنین متوجه حامله بودن دینا هم شده بود؛ با این حال در مورد اینکه تنها میرود چیزی نگفته بود. چرا ناگهان تصمیم گرفت روحیه حمایتگری از خودش نشان دهد آن هم به این شکل؟
سکانس استاکرها دچار فقدان هیجان بود

در قسمت اول از فصل دوم، ما شاهد معرفی نوع جدیدی از مبتلایان با عنوان استاکرها بودیم. معرفی این موجود در قسمت اول، خیلی خاص و با کاشت مناسب بود. در واقع داستان اینطور پیش رفت که ابتدا این موجود را معرفی کرد تا در قسمتهای بعدی بتواند در جا و مکان مناسب، یک کشمکش هیجان انگیز با این موجود ارائه دهد.
الی و دینا وارد آن محوطه تاریک میشوند. ابتدا صداها این را نشان میدهد که مبتلایی آنجا وجود ندارد؛ اما طولی نمیکشد که در اوج تاریکی چشمان موجودی برق میزند. استاکری از دور پشت چیزی پنهان شده است و آماده حمله است. همه چیز خوب پیش میرود تا اینکه متوجه میشویم الی و دینا توسط گروه بزرگی از استاکرها محاصره میشوند.
من در این سکانس انتظار یک مقابله هیجان انگیز از جنس مخفی کاریهای داخل بازی را داشتم. قسمت اول و دوم سریال، با آن سکانس هیجان انگیز استاکرها، توانست این انتظار را در دل مخاطب بکارد که در ادامه قرار است بیشتر از این مبارزات هیجان انگیز تماشا کند.
در واقع سریال به جای آوردن چند مبتلای استاکر که بتوانند تعلیق را به وجود بیاورند، ترجیح داد تا محیط را از حضور این استاکرها اشباع کند و در واقع بتواند خیلی سریع و با عجله از این بخش عبور کند. با وجود حضور تمام عناصر لازم در این سکانس، اما تیم نویسندگی نتوانستند هیجان را به این سکانس تزریق کنند.
در صحنه بعدی شخصیتی به شکل یک منجی ظاهر میشود و تمام استاکرها را میکشد. او از دل نور بیرون میآید و نزدیک الی میشود. سریال در این سکانس با هوشمندی تلاش کرده تا حسی از جوئل به الی منتقل شود. در واقع الی با دیدن حضور یک منجی یاد جوئل میافتد. حتی در بازی هم چنین سکانسی داشتیم؛ ولی در مکان دیگر و به شکل دیگری.
نمایی جذاب از گروه Scars که نصفه نیمه رها میشود!

الی و دینا به همراه جسی در ادامه فرار از W.L.F وارد جنگل میشوند. تیم نگهبانی W.L.F از ورود به جنگل منصرف میشوند. شاید چنین اقدامی ناشی از ترس باشد یا شاید ناشی از یک توافق دو طرفه بین دو گروه. به هر حال ما با دیدن جنگل و شب، حضور Scars را احساس میکنیم.
کمی جلوتر سکانسی از قربانی این فرقه را تماشا میکنیم. ظاهرا یکی از اعضای W.L.F توسط این فرقه دستگیر شده و حالا مراسم قربانی او را انجام میدهند. این سکانس به خوبی خشونت این فرقه را منتقل میکند و بازهم مخاطب حس یک حادثه را تجربه میکند.
بخوانید: ۶ گونهی آلودهی The Last of Us را بشناسید
با دیدن این سکانس خشن، حس تعلیقی در مخاطب ایجاد میشود، اما در ادامه مثل دفعههای قبل این سکانس به خوبی تعلیقش به نقطه اوج نمیرسد و در نطفه خفه میشود. عمیقا انتظار داشتم یک درگیری هیجان انگیز بین اعضای این گروه و الی صورت بگیرد اما چنین اتفاقی رخ نداد و در نهایت آنها در یک سکانس تعقیب و گریز فرار میکنند.
الی انتقام جو

الی از دینا و جسی جدا میشود و به شکل مخفیانه وارد بیمارستان میشود. این سکانس از سریال به نظرم گل سر سبد این قسمت بود. زیرا شخصیت الی وجه دیگری از خودش را نشان میدهد. همان چیزی که از بعد از مرگ جوئل میخواستیم از الی ببینیم را میبینیم. شکل مکالمه الی با نوا حس خشم و انتقام را میرساند.
سکانس تعقیب و گریز الی و نوا کاملا کارآمد است و درست مانند بازی اجرا شده. الی به شکل عجیبی در این سکانس، از نظر حس خشم و قدرت تقریبا با الی داخل بازی یکی میشود. او هنگام تعقیب نوا مدام با خشم اسم او را فریاد میزند. چنین چیزی مخاطب را آماده دیدن یک الی جدید و انتقام جو در قسمت پایانی میکند. به شرطی که مانند گذشته، کاشت و برداشت مناسبی صورت بگیرد و نصفه میان راه رها نشود.
نوا به شکل ناگهانی از طبقه B2 سر در میآورد. طبقهای که در افتتاحیه قسمت در موردش صحبت شد. الی نیز در ادامه وارد همین طبقه میشود. ما در سکانس دیوارهایی را میبینیم که پر از قارچهای سرچماقی شده و هوا از هاگ پر شده است. درواقع تنفس این هوا میتواند آدمهای عادی را مبتلا کند.
در بازی مبتلاهایی بودند که به دیوار چسبیده بودند و حس کردن حضور انسانها از دیوار بیرون میآمدند و حمله میکردند. اما در سریال این اتفاق نیافتاد. در واقع سریال شکل همه گیری عنصر خشونت را در قالب انسانهایی که توسط قارچها زندانی شدند نشان میدهد. قارچها اگر نماد خشم باشند، میبینیم که چطور از انسانها تغذیه میکنند و بیماری خودشان را به شکلی تنفسی در هوا پخش میکنند.
نوا به خاطر تنفس این هوا دیر یا زود مبتلا میشود اما الی در این موضوع نسبت به نوا برتری دارد زیرا او آلوده نمیشود. الی با برداشتن یک تکه فلز از روی زمین، ناخودآگاه یادآور مرگ جوئل میشود. این حرکت نمادین الی نمایانگر خشمی است که در آن لحظه هنگام مرگ جوئل در وجودش ریشه کرده و اکنون این خشم را به این شکل تخلیه میکند.
در این سکانس نور قرمز بازهم عنصر خشم را به نوعی منتقل میکند؛ الی به طور خودآگاه با روشن کردن چراغ قرمز، به شکلی عینی نشان داد که عصبانی است و خشمی عجیب را با خودش به دوش میکشد. خشمی که به او اجازه هر کاری میدهد. نیروی خشم معمولا از یک فقدان ظاهر میشود. فقدان چیزهای مهم به مرور آدم را عصبانی میکند.
الی با مرگ جوئل این حس فقدان را تجربه کرد. در واقع جوئل در این دنیای آخرالزمانی برایش مثل یک منجی وفادار بود. با مرگ جوئل، الی دچار حس فقدان میشود و برای جبران این حس به خشونت و انتقام رو میآورد. در اصل الی میخواهد به نوعی با این حس فقدان مقابله کند؛ زیرا فقدان شخصیت را ضعیف و فرسوده میکند.
در نهایت…
فصل دوم سریال The Last of Us، روند نزولی – صعودی دارد. گاهی سریال آنقدر از پس روایت بر میآید که مخاطب درگیر آن میشود و گاهی به شدت مخاطب را ناامید میکند. در هر صورت، با وجود تمام ضعفهای داستانی و شخصیت پردازی، تماشای سریال The Last of Us هنوز لذت بخش و هیجان انگیز است. درست همانطور که اول مقاله گفتم، این سریال مانند یک گناه دوست داشتنی است.
source