مولینیو با یادآوری آن لحظه گفت: «وقتی کیپمن ازم پرسید نظرت چیه، گفتم: اول از همه اون داشت بالا و پایین میپرید. گفتم من یک گیمرم، نمیخوام ایستاده بازی کنم. دلم میخواد بشینم، هر چی دلم خواست بخورم، هر چی دلم خواست دود کنم و دلم نمیخواد مثل یک احمق اینور اونور بپرم.»
همین دیدگاه باعث شد او بهدنبال ایدهای متفاوت و «نشستهمحور» برای بهرهبرداری از کینکت برود. الهام اصلی از لوکاس، پسر هفتسالهی مولینیو آمده بود؛ جاییکه او متوجه شد کودکان در این سن بهشدت مستعد یادگیری و تأثیرپذیری هستند.
«وقتی پدر یا مادر هستی، یه لحظه است که میفهمی داری یک انسان رو شکل میدهید، داری بهش الهام میدهید. با خودم گفتم اگه میشد یک تجربهی بازی دربارهی همین حس ساخت، چی میشد؟ دربارهی الهامبخشی. در مورد مایلو، یک پسر. همین خودش کلی بحثبرانگیز بود، چون ذهن خیلیها به سمتِ تاریک قضیه میرفت.»
source