باز اگر میدیدیم که تیم سازنده میخواهد کلا رویکرد تحسینبرانگیز و متفاوتی را برای روایت قصه در پیش بگیرد، شاید میتوانستیم دلایل یکسری از تصمیمات آنها را درک کنیم. ولی همانطور که در این قسمت دیدیم و همانگونه که انتظار میرفت، سریال تقریبا در تمام لحظات کلیدی چارهای ندارد جز اینکه دست به دامن منبع اقتباس شود. در نتیجه بدون اینکه نقطهی الف، نقطهی ب و نقطهی پ تغییر آنچنانی داشته باشند، فقط مسیر رسیدن از نقطهی الف به نقطهی ب با تصمیمات غلط دچار مشکل و مسیر رسیدن از نقطهی ب به نقطهی پ با شتابزدگی نابود شده است.
موضوع وقتی ناراحتکنندهتر میشود که میبینیم در فصلی که حتی تماشاگرهای ناآشنا با منبع اقتباس هم بعضا به شتابزدگی آن اعتراض دارند، برای مثال تعداد قابل توجهی از دقایق اپیزود سوم به محتواهای نالازم و بیخاصیتی اختصاص یافت که هیچ تاثیر معناداری روی روایت این قصه و انتقال پیام آن به مخاطب ندارد. سریال دقایقی انگشتشمار را به نمایش رسیدن الی به آکواریوم که یکی از کلیدیترین و خشنترین بخشهای قصه است، اختصاص داد. ولی برای صحبت تامی با روانشناس در کنار زمین بیسبال و برگزاری جلسهی شورا در جکسون وقت داشت.
واضحتر بگویم: قسمت آخر فصل دوم تضمین کرد که هیچ توجیهی برای حذف بسیاری از محتواهای موجود در بازی The Last of Us Part II وجود نداشته باشد؛ همینطور برای انقدر کوتاهتر بودنِ فصل دوم نسبت به فصل اول.
source