اسپانسر ویدیو زومجی فروشگاه ایفا تکنو است؛ شما میتوانید برای خرید انواع لپ تاپهای رده بالا و گیمینگ به این فروشگاه مراجعه کنید.
«دث استرندینگ 2: در ساحل» تکلیفش با خود مشخص است؛ داستانش یازده ماه بعد از قسمت نخست روایت میشود و گیمپلی از اسکلت آشنای رساندن محمولهها از نقطهی «الف» به «ب» بالا میرود. کوجیما دیگر نیازی ندارد که باری دیگر، خود را در دوران پساکونامی ثابت کند. جاهطلبی او با قصهگویی معماگونه و چندلایه جواب داده و اکنون وقت روایتی سرراست و منسجم است. این همان لحظهای است که خوراک لذیذی را بهآرامی در بزرگسالی مزه میکنید و به روزهای روشن کودکی پرت میشوید؛ این همان نویسندگی آشنای کوجیما با پیراستگی خودآگاه و آراستگی جنونآمیزش است. همهی ستارگان Death Stranding 2 حالا که درک بهتری از شخصیتهای خود دارند، با اعتماد به نفس بیشتری نقشآفرینی میکنند و انگار بُعدی حقیقی از وجودشان را به نمایش میگذارند.
قسمت اول Death Stranding پیرامون انزوا، درماندگیها و پنهان کردن آنها زیر نقاب بود؛ چه بسا برای آنتاگونیستی همچون «هیگز/Higgs» هیچوقت یک نقاب برای بیچارگیاش کافی نبود. جهان «دث استرندینگ» آنقدر ازهمگسیخته و تنها شد که در جبران نبود معشوقی برای عاشق یا حتی یک آغوش ساده، محمولههای اُکسیتوسین جابهجا میکردند. موازی با جهان بازی، هنوز هم میلیونها نفر در جهان ما از یک ارتباط انسانی یا دوستی ساده محروماند. پس وقتی که آن نقطههای «الف» به «ب» وصل میشدند، انگار قلعههای تنهایی «سَم/Sam» در قلبش یکییکی فرومیریختند و بازیکن احساس ارزشمندی میکرد و وقتی به چشمهای خود میدید که سَم پورترهای دیگری در این جهان به او یاری میرسانند، میدانست که هنوز جایی برای زندگی بهتر وجود دارد.
source