1
لئوناردو دیکاپریو تقریباً همه کاری که یک بازیگر مدرن میتواند انجام دهد، بهجز ایفای نقش در یک فیلم ابرقهرمانی، انجام داده است. شاید بالاخره روزی او را هم جذب کنند، مثل آخرین انسان زنده در یک فیلم از نوع Body Snatchers! اما در غیر این صورت، او در فیلمهای بلاکباستر، آثار مستقل، جنایی، اکشن و وسترن بازی کرده است، در کنار انواع ژانرهای دیگر. البته همه این فیلمها موفق نبودهاند؛ فیلمهایی مانند J. Edgar و The Beach گواه این موضوعاند. با این حال، آثار واقعاً ضعیف در کارنامهاش انگشتشمارند (اگر بخواهیم Critters 3 را هم حساب کنیم). او از دهه ۹۰ میلادی وارد سینما شد و از ابتدای دهه ۲۰۰۰ خودش را بهعنوان بازیگری جدی به چالش کشید؛ فیلمهایی مانند Gangs of New York و Catch Me If You Can گواه این روند هستند.
دیکاپریو با تمام قوا در مجموعهای از نقشهای بزرگ و پررنگ ظاهر میشد که بارها نامزد اسکار شدند اما جایزه را نبردند، تا اینکه سرانجام در سال ۲۰۱۵ با فیلمی که در ادامه به آن خواهیم پرداخت، این روند تغییر کرد. آنچه در ادامه میآید، تلاش برای برجستهکردن فیلمهایی است که میتوان آنها را شاهکار یا دستکم نزدیک به کمال دانست.
۶. فیلم Inception (2010)
کارگردان: کریستوفر نولان
فیلم Inception را میتوان یک فیلم سرقت روانشناختی نامید. با این تفاوت که بهجای دزدیدن چیزی، هدف این است که یک ایده در ذهن فردی کاشته شود. شخصیتهای اصلی وارد ناخودآگاه هدف میشوند و باید با موانع درونی او روبهرو شوند. ایدهی فیلم جسورانه و پیچیده است، اما کریستوفر نولان استاد شکلدادن به ایدههایی است که در دست دیگران میتوانستند به فاجعه تبدیل شوند. حتی وقتی نولان دچار اشتباه میشود، اثری درگیرکننده، خلاقانه و قابلتحسین میسازد (مثلاً Tenet). اما وقتی موفق باشد، واقعاً عالی عمل میکند.
در این فیلم گروه بازیگران فوقالعادهای حضور دارند. برخی حتی میگویند ستاره واقعی فیلم خود نولان است، نه بازیگرانش. البته، حتی اگر بازیها چندان درخشان هم نمیبودند، فیلم Inception بهعنوان یک فیلم اکشن/علمیتخیلی باز هم مؤثر واقع میشد. خوشبختانه بازیها بسیار خوباند و این مسئله فیلم را از سطح «فقط خوب» فراتر میبرد.
۵. فیلم Once Upon a Time in Hollywood (2019)
کارگردان: کوئنتین تارانتینو
در فیلم Once Upon a Time in Hollywood اتفاق خاصی نمیافتد، اما ایرادی ندارد، چون این فیلم از نوع «گذر وقت» است. در نیمه دوم فیلم، اتفاق بزرگی میافتد که شبیه پیچش داستانی عمل میکند، بهویژه برای کسانی که با تاریخ هالیوود آشنا هستند. داستان در اواخر دهه ۶۰ میلادی میگذرد و شخصیتهای فرعی آن از افراد واقعی هستند، ولی تمرکز فیلم بر دو شخصیت خیالی است: یک بازیگر فراموششده (با بازی دیکاپریو) که تلاش میکند در صنعت باقی بماند، و بدلکار وفادار و دوست نزدیکش (برد پیت).
این دو در مسیر تغییرات صنعت سینما حرکت میکنند، گاهی با چالشهایی مواجه میشوند، اما بیشتر وقتشان را با هم میگذرانند. وقتی فیلم بالاخره به اوج میرسد، هدفش را آشکار میکند، اما حتی قبل از آن هم اثری خوشساخت و سرگرمکننده است. دیکاپریو و پیت هر دو عالی ظاهر میشوند.
۴. فیلم The Revenant (2015)
کارگردان: الخاندرو گونسالس اینیاریتو
فیلم The Revenant فقط فیلمی نیست که بالاخره اسکار را برای دیکاپریو به ارمغان آورد، اما وقتی صحبت از اوست، نمیتوان این نکته را نادیده گرفت. او در این فیلم تمامقد وارد نقش میشود و یکی از فیزیکیترین و نمایشمحورترین اجراهایش را ارائه میدهد. او نقش مردی را بازی میکند که توسط همراهانش در طبیعت رها شده، اما زنده میماند تا انتقام بگیرد. این فیلم درواقع ترکیبی از ژانر بقا و انتقام است.
البته فیلم را میتوان وسترنی سرد و خشن نیز دانست که هم لحظاتی پرهیجان دارد، و هم لحظاتی تأملبرانگیز. فیلم The Revenant فیلمی سنگین، خشن و از نظر عاطفی دشوار است، اما اجرای دیکاپریو شایسته تمام تحسینهاست. تام هاردی نیز در نقش منفی بسیار قوی ظاهر میشود، و حضورش در کنار دیکاپریو نوعی بازگشت به Inception را تداعی میکند.
۳. فیلم Titanic (1997)
کارگردان: جیمز کامرون
قبل از Titanic، دیکاپریو در فیلمهای خوبی مانند What’s Eating Gilbert Grape، The Quick and the Dead و Romeo + Juliet بازی کرده بود، اما Titanic نخستین اثر کلاسیک بیچون و چرای او محسوب میشود. البته برخی ممکن است آن را بیش از حد طولانی، احساساتی یا قابلپیشبینی بدانند، اما این ویژگیها بخشی از ذات فیلم هستند؛ یک داستان عاشقانه حماسی که بر اساس حادثهای واقعی ساخته شده است.
فیلم Titanic در نوع خود یک بلاکباستر عظیم است؛ فیلمی که سعی دارد مورد پسند عموم باشد، و تا حد زیادی هم موفق است. احتمالاً هیچ فیلمی وجود ندارد که صددرصد مردم را راضی کند، اما Titanic یکی از فراگیرترین آثار تاریخ سینماست. هنوز هم این فیلم معیاری برای سنجش دیگر فیلمهای فاجعهای به شمار میرود. حتی اگر رویکردش عامهپسند باشد، موفق میشود با کیفیت و وسعت خود، تماشاگر را راضی نگه دارد.
۲. فیلم The Departed (2006)
کارگردان: مارتین اسکورسیزی
پس از Gangs of New York، دیکاپریو به بازیگر موردعلاقه اسکورسیزی تبدیل شد؛ مشابه نقشی که رابرت دنیرو در دهههای قبل برای او ایفا میکرد. نخستین فیلم کلاسیکی که این دو با هم ساختند، The Departed بود؛ فیلمی جنایی/مهیج با پیچیدگیهای فراوان که داستان دو نفوذی را روایت میکند: یکی مأمور پلیسی که وارد باند تبهکاران شده، و دیگری خلافکاری که در پلیس نفوذ کرده است.
این فیلم بازسازی گسترشیافتهای از Infernal Affairs (محصول ۲۰۰۲) است و بهشکلی جذاب داستان را بازآفرینی میکند. فیلمی پر از پیچشهای داستانی که دیکاپریو در آن تمام مدت با استرس بالا بازی میکند. The Departed مخاطب را هم بهدرستی دچار اضطراب میکند، و از جمله مهیجترین و سرراستترین آثار اسکورسیزی محسوب میشود. البته در میان فیلمهای این دو نفر، هنوز فیلمی باقی مانده که حتی بهتر از این است.
۱. فیلم The Wolf of Wall Street (2013)
کارگردان: مارتین اسکورسیزی
پرفروشترین فیلم اسکورسیزی و درعینحال فیلمی درباره پول، The Wolf of Wall Street است. شاید بهترین فیلم اسکورسیزی نباشد، اما قطعاً اوج بازیگری دیکاپریو تا به امروز محسوب میشود. او در این فیلم نیز اجرایی نمایشی ارائه میدهد و تقریباً در تمام مدت حضور دارد. با اینکه فیلم به اندازه Titanic طولانی نیست، اما مدتزمان آن به ۱۸۰ دقیقه میرسد.
با این حال، فیلم اصلاً خستهکننده نیست. سبک پرزرقوبرق و پرتحرک آن باعث میشود زمان بهسرعت بگذرد. دیکاپریو نقش جردن بلفورت، دلال واقعی والاستریت را بازی میکند. فیلم روند صعود و سقوط او را به تصویر میکشد: ثروتاندوزی از طریق فریب، و تأثیر آن بر روان و اخلاق انسانی. فیلم طنزآمیز است، اما درعینحال تلخ، صادقانه و گاه ناراحتکننده است. اگرچه فیلمی گانگستری نیست، اما مانند برخی آثار پیشین اسکورسیزی، به جرم و طمع از زاویهای مشابه مینگرد و بینشهای تلخ اما ارزشمندی ارائه میدهد.