در میان آثار مستقل امسال، عنوانی ظاهر شده که نه با تبلیغات پر زرقوبرق و نه با بودجهای کلان، بلکه با ظرافت، دقت و تمرکز بر عناصر کلاسیک طراحی بازی، موفق شده توجه بسیاری را به خود جلب کند. بازی Eriksholm: The Stolen Dream ساخته استودیوی کوچک River End Games از کشور سوئد، یک تجربه استراتژیک-مخفیکاری است که با نگاهی نوستالژیک به آثار قدیمی مانند Commandos و Desperados، تلاش کرده روایت شخصی و درگیرکنندهای را در بستری سرد و صنعتی ارائه دهد. استودیوی سازنده تنها ۱۹ نفر عضو دارد، اما دستاورد نهایی بهقدری یکپارچه و حرفهایست که بهسختی میتوان این بازی را صرفاً یک پروژه کوچک مستقل قلمداد کرد. با بررسی بازی همراه ویجیاتو باشید.
ناشر بازی:
Nordcurrent Labs
مدت زمان بازی:6 ساعت
سازنده بازی:
River End Games
کامل کردن بازی:10 ساعت
بازی Eriksholm ما را به ابتدای قرن بیستم میبرد؛ به شهری خاکستری و صنعتی که سایه حکومتهای پلیسی، بحرانهای اجتماعی و زیرپوست آن، مقاومتهای خاموش، در حال شکلگیریست. در چنین فضایی، بازی نهتنها به مخفیکاری بهعنوان یک مکانیزم گیمپلی بلکه بهعنوان یک مفهوم روایی نگاه میکند: فرار، پنهانشدن، مقاومت بیصدا.

داستان بازی درباره دختری نوجوان به نام هانا است که با برادرش، هرمن، زندگی میکند. آنها یتیم هستند و در گوشهای از این شهر بیرحم، به تنهایی روزگار میگذرانند. اما در همان ابتدای بازی، روزی هرمن از خانه خارج میشود و دیگر بازنمیگردد. لحظاتی بعد، نیروهای امنیتی به سراغ هانا میآیند و از او میخواهند همراهشان بیاید و به سوالاتی پاسخ دهد. این اتفاق، شروع سفری بلند برای هانا است. او از چنگ مامورها میگریزد و با هدف پیدا کردن برادرش، قدم در دنیایی پر از راز، خطر و شگفتی میگذارد. شروع داستان، قدرتمند است و بهسرعت بازیکن را با انگیزهای مشخص وارد بازی میکند. اما خیلی زود، ریتم روایت تحت تأثیر ساختار مرحلهای و بهویژه وجود آیتمهای کالکتیبل بیش از اندازه قرار میگیرد.
بازی مملو از اسنادی است که در محیط پخش شدهاند؛ برخی از آنها اطلاعات مفیدی درباره دنیا و شخصیتها میدهند، اما بسیاری دیگر بیهدف هستند و فقط بازیکن را از مسیر اصلی دور میکنند. در نتیجه، ارتباط اولیهای که بین بازیکن و داستان ایجاد شده بود، به مرور کمرنگ میشود. البته در نیمه دوم بازی و با ورود دو شخصیت مهم دیگر، آلوا و سباستین، این روند تا حدودی جبران میشود و روایت دوباره جانی تازه میگیرد. پایانبندی داستان نیز با وجود ضعفهای روایت، قابل قبول و نسبتاً رضایتبخش است.
از نظر بصری، Eriksholm تجربهای چشمنواز ارائه میدهد. استفاده از موتور Unreal Engine 5 باعث شده تا با محیطهایی بسیار چشمگیر مواجه باشیم. نورپردازیها، انعکاس سطوح، جزئیات فضاهای داخلی و نحوه چینش وسایل و اشیاء، همگی با دقتی مثالزدنی طراحی شدهاند. در حالی که بازی به لحاظ بودجه با بسیاری از آثار پرخرج قابل مقایسه نیست، اما از نظر جلوههای بصری در سطح بسیار بالایی قرار دارد. استفاده هوشمندانه از تکنولوژی Lumen برای نورپردازی و همچنین بهرهگیری از فناوری MetaHuman در طراحی چهره شخصیتها، به ویژه در کاتسینها، باعث شده تا با کاراکترهایی مواجه باشیم که از لحاظ انیمیشن صورت و احساسات، واقعگرایانهتر از بسیاری از بازیهای مشابه به نظر برسند. نتیجه نهایی، تجربهای است که هم از نظر هنری و هم فنی، چشمگیر و درگیرکننده است.

صداگذاری بازی نیز در سطح بسیار خوبی قرار دارد. انتخاب صداپیشهها دقیق بوده و با وجود آنکه اکثر آنها نامهای آشنایی نیستند، بهخوبی از پس نقش خود برآمدهاند. شخصیت هانا و همچنین شهردار شهر از جمله نمونههای درخشان این بخش هستند که با صدایی پرحس و حرفهای، عمق بیشتری به کاراکترها دادهاند. موسیقی متن نیز بهشکلی متواضعانه در خدمت تصویر قرار دارد. قطعات موسیقی توسط یک ارکستر کوچک ضبط شدهاند و بدون آنکه خودنمایی کنند، به خلق فضای احساسی و دراماتیک بازی کمک میکنند. ترکیب موسیقی با فضای سرد و گاهی تلخ محیطها، حس تنهایی، خطر و تعقیب را تقویت میکند.
در نهایت، گیمپلی همان جاییست که Eriksholm میدرخشد. بازی بهوضوح و از همان ابتدا، تمرکز خود را بر مخفیکاری میگذارد. در اینجا، دیده شدن تقریباً برابر با شکست است. سازندگان با طراحی سیستم کنترل سه شخصیت مختلف، تجربهای متنوع و چندلایه خلق کردهاند که بازیکن را به استفاده هوشمندانه از قابلیتهای هر کاراکتر تشویق میکند. هانا میتواند دارتهای بیهوشکننده شلیک کند و از دریچهها عبور کند. آلوا با پرتکردن سنگ و تحریک پرندهها دشمنان را منحرف میکند و قابلیت بالا رفتن از ارتفاعات را دارد. سباستین نیز قدرت فیزیکی بالایی دارد و میتواند دشمنان را از پشت بیهوش کرده یا از مسیرهای آبی عبور کند.
طراحی مراحل بهگونهای است که بازیکن باید بهصورت مداوم بین این شخصیتها سوییچ کند و از تواناییهایشان به شکلی مکمل استفاده نماید. در نتیجه، گیمپلی نهتنها چالشبرانگیز، بلکه سرگرمکننده و رضایتبخش است. گرچه تنوع در راهحلهای ممکن به اندازه بازیهایی چون Desperados زیاد نیست، اما تمرکز بر کار گروهی و طراحی سناریوهای دقیق، باعث شده تا هر مرحله حسی تازه داشته باشد. نوعی بازی موشوگربه دائمی با نیروهای امنیتی شکل میگیرد که در آن بازیکن باید همیشه یک قدم جلوتر باشد.

بازی Eriksholm: The Stolen Dream در مجموع یک تجربهی موفق و خوشساخت است؛ عنوانی که با وجود محدودیتهای بودجهای و تیم کوچک سازنده، در بسیاری از بخشها عملکردی بهتر از بسیاری از بازیهای پرخرج ارائه میدهد. گرافیک چشمنواز، صداگذاری قوی، طراحی هنری متمایز و مهمتر از همه، گیمپلی مبتنی بر تفکر و دقت، این بازی را به اثری ارزشمند در میان عناوین مستقل امسال تبدیل کردهاند. هرچند که داستان بازی در اجرا به پختگی کامل نمیرسد، اما پایههای قدرتمند آن در دیگر بخشها، تجربهای بهیادماندنی برای علاقهمندان سبک مخفیکاری و استراتژی رقم خواهد زد.
بررسی بازی Eriksholm: The Stolen Dream براساس کد ارسالی ناشر (Nordcurrent Labs) برای ویجیاتو روی کنسول PS5 انجام شده است.

میخرمش…
این عنوان بیش از هر چیز مخصوص علاقهمندان بازیهای مخفی کاری ساخته شده و میتواند آنها را به شدت راضی نگه دارد. گرافیک عالی، گیمپلی روان و متنوع و البته صداپیشگیهای خوب، Eriksholm: The Stolen Dream را به یک عنوان خواستنی بدل میسازد.

نمیخرمش…
در Eriksholm: The Stolen Dream داستان قرار نیست نقطه عطف باشد. از سوی دیگر، اگر علاقهمند به بازیهای اکشن و پر زد و خورد باشید، این عنوان برای شما نیست؛ زیرا همه چیز کند پیش میرود و جلو رفتن در داستان، محتاج صبر و البته شکستهای گاه و بیگاه است.
85
امتیاز ویجیاتو
بازی Eriksholm: The Stolen Dream یک عنوان آبرومند و بسیار خوش ساخت است که دوران خوش بازیهای قدیمی مانند Commandos را به یاد میآورد. این اثر هم مانند بقیه بازیها اشکالاتی دارد که میتوانست نبودشان، از محصول نهایی یک شاهکار بسازد اما دست پخت تیم ۱۹ نفره River End Games با همین وضعیت هم قابل احترام است و آن را باید ستایش کرد.
source