در دل سنگنوشتههایی که هزاران سال پیش بر صخرهها حک شدند، در لوحهای گلی مدفون در ویرانههای شهرهای متروک، و در طومارهای پوسیدهای که از دل آرامگاهها بیرون کشیده شدند، زبانهایی پنهان است که زمانی صدای مردم، دولتها و آیینها بودند. با گذشت زمان، این زبانها فراموش شدند؛ نه کسی آنها را میفهمید و نه میتوانست بخواندشان. باستانشناسی و زبانشناسی تاریخی، اما در طی قرنهای اخیر به مأموریتی هیجانانگیز دست زدند: رمزگشایی زبانهای خاموش و بازگرداندن صدای تمدنهایی که تاریخ از آنها تنها ردّی خاموش بهجا گذاشته بود.
از خط میخی سومری تا هیروگلیف مصری، از خط Linear B تا نمادهای تمدن دره سند، هر زبان فراموششده، پازلی است با هزار قطعه گمشده. رمزگشایی این زبانها، نه فقط بازگشایی معنا، بلکه احیای فرهنگ، تاریخ، باورها و حتی سیاستهای دوران باستان است.
خط میخی: نخستین رمزگشایی بزرگ
خط میخی که برای نخستینبار توسط سومریان حدود ۳۲۰۰ سال پیش از میلاد اختراع شد، یکی از کهنترین سیستمهای نوشتاری بشر به شمار میآید. این خط، که ابتدا برای ثبت اطلاعات اقتصادی، مالی و اداری در لوحهای گلی استفاده میشد، بهتدریج گسترهای بسیار وسیعتر پیدا کرد و در فرهنگهای اکدی، بابلی، ایلامی و آشوری نیز بهکار رفت. اما با فروپاشی تمدنهای بینالنهرین و فراموشی زبانهای آن دوره، خط میخی نیز قرنها در سکوت و ابهام فرو رفت.
در قرن نوزدهم، باستانشناسان اروپایی در خرابههای بینالنهرین، صدها لوح گلی با نمادهایی ناشناخته یافتند. رمزگشایی این خط، نقطه عطفی در باستانشناسی زبانشناختی بود. شخصیت کلیدی این فرایند، سر هنری راولینسون (Henry Rawlinson)، افسر و خاورشناس بریتانیایی، بود که در دهه ۱۸۳۰ تا ۱۸۴۰ با تلاشهایی خارقالعاده، سنگنبشتهی سهزبانهی بیستون را که به زبانهای پارسی باستان، ایلامی و اکدی نوشته شده بود، مطالعه کرد.
راولینسون با مقایسهی متون و تشخیص نامهایی چون داریوش و خشایارشا، موفق شد رمزهای بنیادین خط میخی پارسی باستان را بشکند و از آنجا بهتدریج به رمزگشایی دیگر انواع خط میخی نیز کمک کند. این دستاورد، نهفقط راهی به سوی درک فرهنگ و تاریخ بینالنهرین گشود، بلکه الگویی برای رمزگشایی زبانهای دیگر شد.
هیروگلیف مصری: سنگ روزتا و شکستن سکوت هزارساله
خط هیروگلیف، زبان نمادین تمدن مصر باستان، قرنها پس از سقوط آن تمدن، به شکل کاملاً رازآلودی در متون باقی مانده بود. مصریان باستان، این خط را نه تنها برای نگارش روزمره، بلکه بهویژه در متون دینی، کتیبههای سلطنتی و نقاشیهای دیواری به کار میبردند. اما با گسترش مسیحیت در مصر و جایگزینی خط قبطی، هیروگلیف در قرون وسطی بهکلی از حافظه زنده بشری پاک شد.
نقطه تحول در سال ۱۷۹۹ میلادی رخ داد، زمانی که سپاهیان ناپلئون در نزدیکی شهر روزتا (رشید) در مصر، سنگنوشتهای سیاهرنگ از گرانودیوریت یافتند که به «سنگ روزتا» شهرت یافت. این سنگ، فرمانی از زمان بطلمیوس پنجم را در سه خط نوشتهشده داشت: یونانی، دموتیک (نوعی خط میانه مصری)، و هیروگلیف.
نخستین تلاشها برای خواندن این سنگ از سوی زبانشناسانی چون توماس یانگ آغاز شد، اما این ژان-فرانسوا شامپولیون فرانسوی بود که در سال ۱۸۲۲، با مقایسه دقیق متون و تمرکز بر نامهای شاهانه مانند «بطلمیوس» و «کلئوپاترا»، توانست کلید رمزگشایی هیروگلیف را پیدا کند.
کشف شامپولیون به جهان نشان داد که هیروگلیف، صرفاً نمادهایی تصویری نیست، بلکه سیستمی مرکب از نشانههای آوایی، معنایی و ترکیبی است. با بازگشایی این زبان، پژوهشگران توانستند به متون کهن مصر، از جمله کتاب مردگان، کتیبههای آرامگاهی و اسناد اداری، دست یابند و لایههای عمیقتری از فرهنگ و ذهنیت مصریان باستان را بشناسند.
رمزگشایی خط Linear B: صدای دوبارهی یونان پیشاهومری
خط Linear B یکی از مرموزترین خطوط جهان باستان بود که بر روی لوحهای گلی کشفشده در کرت، پیلو (Pylos)، و کنوسوس نقش بسته بود. این خط، در ابتدا توسط آرتور ایوانز در اوایل قرن بیستم شناخته شد که معتقد بود با خطی غیر یونانی و مرتبط با تمدنی پیشا-یونانی طرف است. او آن را «Linear B» نامید تا آن را از خط قدیمیتری به نام Linear A متمایز کند.
برای دههها، این لوحها مانند معماهایی خاموش باقی ماندند. تا اینکه در دههی ۱۹۵۰، یک مرد جوان و نابغه به نام مایکل ونتریس، معمار و زبانشناس آماتور بریتانیایی، در پژوهشی خستگیناپذیر موفق شد ثابت کند که این خط در واقع شکل باستانی زبان یونانی است، نه زبانی مستقل. دستاورد ونتریس نه تنها راز هزاران لوح گلی را گشود، بلکه نشان داد که تمدن میسنیها، که پیش از «دوران تاریک» یونان میزیستند، زبان یونانی را صدها سال پیش از هومر و کلاسیکها به کار میبردند.
خط Linear B بر پایهی نظامی سیلابی است و عمدتاً برای نگارش متون اقتصادی و اداری به کار میرفت. این متون شامل ثبت کالا، مالیات، نیروی کار، و حتی نام خدایان پانتئون یونانی مانند زئوس، پوسایدون و هرا هستند. بدین ترتیب، رمزگشایی این خط نهتنها دروازهای به اقتصاد و سازمان دولت میسنی گشود، بلکه ریشههای بسیار کهنتر دین و فرهنگ یونانی را نیز روشن کرد.
خط میخی و بازخوانی نخستین واژهها: ماجرای زبان اکدی و رازگشایان مدرن
خط میخی، یکی از کهنترین سیستمهای نوشتاری جهان، نخست در سومر پدید آمد اما بعدها به زبانهای مختلفی مانند اکدی، بابلی و آشوری نیز منتقل شد. در دوران فرمانرواییهای بینالنهرینی، بهویژه امپراتوری آشور و بابل، این خط نهفقط برای ثبت اطلاعات حکومتی و مذهبی، بلکه برای آثار ادبی، علمی و حقوقی نیز کاربرد گستردهای یافت. اما پس از فروپاشی تمدنهای میانرودان، این خط و زبانها قرنها به فراموشی سپرده شدند.
بازخوانی این خط از قرن نوزدهم آغاز شد، زمانی که اروپاییها شروع به حفاری در خرابههای باستانی کردند و هزاران لوح گلی پیدا شد. یکی از نقاط عطف در این مسیر، کشف سنگنبشتهای سهزبانه در بیستون بود که داریوش بزرگ دستور نگارش آن را داده بود. این سنگنبشته شامل متنی به زبانهای فارسی باستان، عیلامی و اکدی بود. درست مانند نقش روزتا در مصر، این متن به رمزگشایان کمک کرد تا به ترجمه متون اکدی دست یابند.
سر هنری راولینسون، نظامی و شرقشناس بریتانیایی، یکی از پیشگامان این راه بود. او با تلاش بیوقفه موفق شد بخش بزرگی از خط میخی اکدی را بخواند. در نتیجهی این موفقیت، پژوهشگران به ادبیات غنیای همچون افسانه گیلگمش، قوانین حمورابی، متون نجومی، و نامهنگاریهای سیاسی دست یافتند.
رمزگشایی خط میخی، دریچهای به کهنترین حافظهی بشر گشود؛ نخستین واژههای ثبتشده، نخستین قانونها، نخستین اسطورهها. این زبانها، از گِل و آتش و زمان گذشتند، اما به یاری علم باستانشناسی و زبانشناسی دوباره زنده شدند و به ما امکان دادند از دل سکوت هزاران ساله، صدای تمدنهای نخستین را بشنویم.
هیروگلیف مصری و سنگ روزتا: کلید درهای بسته تمدن نیل
خط هیروگلیف مصری، برای قرنها نماد مرموزی از تمدنی بود که خود را فراتر از زمان میدانست. این خط، ترکیبی از نمادهای تصویری و آوایی بود و بر دیوارههای معابد، مقابر، و کتیبههای سلطنتی دیده میشد. اما پس از گسترش نفوذ یونانیان و سپس اعراب در مصر، زبان و خط هیروگلیف به تدریج از کارکرد روزمره خارج شد و تنها در متنهای آیینی و نمادین باقی ماند. برای بیش از هزار سال، معنای این نمادها برای جهانیان مبهم و ناشناخته باقی ماند.
تا این که در سال ۱۷۹۹، سربازان فرانسوی ناپلئون در جریان لشکرکشی به مصر، قطعهای سنگی را در نزدیکی شهر رشید (Rosetta) کشف کردند؛ سنگی که بعدها بهنام سنگ روزتا شهرت یافت. این سنگنبشته شامل متنی یکسان به سه زبان بود: یونانی باستان، خط دموتیک، و هیروگلیف.
دانشمندان بلافاصله دریافتند که نسخه یونانی میتواند راهنمایی باشد برای درک دو زبان دیگر. اما رمزگشایی کامل، سالها زمان برد و نیازمند ذهنی بود که بتواند الگوها را تشخیص دهد و با زبان باستانی مصر ارتباط برقرار کند.
این ذهن، متعلق به ژان-فرانسوا شامپولیون، زبانشناس فرانسوی بود. او با بهرهگیری از دانش زبان قبطی (که شاخهای از زبان مصری بود که تا دوران مسیحیت در مصر باقی مانده بود) موفق شد در دهه ۱۸۲۰ میلادی، ساختار زبان هیروگلیف را شناسایی و در نهایت بسیاری از کتیبهها را رمزگشایی کند.
شامپولیون نشان داد که هیروگلیف فقط نمادهای تصویری نیست، بلکه آواهایی دارد و میتوان آن را مانند زبانی زنده خواند. این کشف، انقلابی در شناخت تمدن مصر باستان پدید آورد: از زندگی فرعونها گرفته تا باورهای دینی، ساختار اداری، پزشکی، و حتی موسیقی آن دوره.
خط مایا: آوای خدایان در دل جنگلهای آمریکای میانه
تمدن مایا، که در مناطق امروزی گواتمالا، مکزیک جنوبی، بلیز، و هندوراس شکوفا شد، یکی از پیشرفتهترین نظامهای نوشتاری قاره آمریکا را توسعه داد. خط مایا از نظر زیباییشناسی پیچیده، از نظر ساختار زبانی منظم، و از نظر کارکرد اجتماعی گسترده بود. این خط ترکیبی بود از لوگوگرامها (نشانههایی که واژه یا مفهوم را نمایش میدهند) و نمادهای سیلابی، که با ظرافتی هنرمندانه بر روی سنگ، سفال، دیوار معابد، و حتی پوست درخت نوشته میشد.
تا مدتها، اروپاییان و حتی بسیاری از باستانشناسان تصور میکردند که این خط بیش از آنکه زبانی باشد، سیستم تصویری یا آیینی است. اما از نیمه دوم قرن بیستم به بعد، پژوهشگرانی همچون یوری کنوروزوف زبانشناس روس، و سپس دیوید استوارت آمریکایی، موفق شدند رمزهای اصلی این زبان را بشکنند. آنان دریافتند که بیشتر کتیبههای مایاها، متونی کاملاً زبانی هستند: گزارشهای تاریخی، تقویمها، سلطنتنامهها، و حتی داستانهایی با لحن شخصی.
با رمزگشایی این خط، تصویر تازهای از مایاها پدیدار شد: جامعهای که نهتنها به ستارهشناسی و ریاضیات پیچیده علاقه داشت، بلکه تاریخ خود را با دقت ثبت میکرد و پادشاهانش را در متنهای مفصل جاودانه میساخت.
امروزه کتیبههای مایایی نهفقط در موزهها، بلکه در دل جنگلهای متروک یوکاتان نیز دیده میشوند؛ گواهی از زبانی که روزگاری با خدایان سخن میگفت و تاریخ را به شکل داستان روایت میکرد.
خط میخی اکدی: آغاز نوشتار تاریخی در میانرودان
خط میخی اکدی، برگرفته از سیستم تصویری سومری، یکی از نخستین زبانهای نوشتاری واقعی تاریخ بشر بهشمار میرود. این خط، که بر روی لوحهای گلی با قلم مخصوص حک میشد، در هزاره سوم پیش از میلاد برای نگارش زبان اکدی (زبان رایج در امپراتوریهای آشور و بابل) به کار رفت. باستانشناسان در قرن نوزدهم با کشف هزاران لوح از کاوشهایی چون نینوا و بابل، با زبانی مواجه شدند که بهنظر میرسید کلید فهم تمدنهای گمشده باشد.
رمزگشایی این خط، که عمدتاً به کوشش افرادی مانند هنری راولینسون انجام شد، دری را به روی ما گشود: از داستان گیلگمش گرفته تا قانوننامه حمورابی و مکاتبات رسمی شاهان. خط میخی نهتنها ابزار قدرت سیاسی بود، بلکه میراثی زبانی است که به ما اجازه میدهد صدای شهروندان و فرمانروایان دنیایی هزاران سال پیش را بشنویم.
نتیجهگیری
رمزگشایی زبانهای باستانی نه صرفاً یک پیروزی علمی، بلکه نوعی احیای حافظهی جمعی بشریت است. هر کتیبه خواندهشده، هر نماد ترجمهشده و هر زبان زندهشده، روزنهایست به گذشتهای که در آن تمدنها شکل گرفتند، سقوط کردند، و از نو برپا شدند. این زبانها به ما میگویند مردم چگونه زندگی میکردند، چه میاندیشیدند، چه میپرستیدند و چگونه فرمان میدادند.
کار باستانشناسان، زبانشناسان و تاریخدانان در کنار هم، به درک بهتر هویت انسانی ما کمک میکند. بدون فهم زبانهای فراموششده، بسیاری از تمدنها همچنان در سکوت و ابهام باقی میماندند. اما امروز، با هر خطی که ترجمه میشود، تاریخ با صدایی بلندتر سخن میگوید.
منابع :
-
Robinson, Andrew. Lost Languages: The Enigma of the World’s Undeciphered Scripts. Thames & Hudson, 2009.
-
Woods, Christopher. “The Earliest Mesopotamian Writing.” In Visible Language: Inventions of Writing in the Ancient Middle East and Beyond, The Oriental Institute Museum, 2010.
-
Houston, Stephen (Ed.). The First Writing: Script Invention as History and Process. Cambridge University Press, 2004.
source