در تاریخ تمدنهای باستانی که بیشتر با نام پادشاهان مرد، سرداران جنگی، و فرمانروایان مقتدر گره خورده، حضور زنان در عرصه سیاست گاهی چون نوری در تاریکی ظاهر میشود. برخلاف روایتهای رایج، زنان نهتنها در دربارها، بلکه گاه در میدان نبرد و تصمیمگیریهای حیاتی نیز نقش ایفا کردهاند. برخی با بهره از نَسَب سلطنتی، برخی با قدرت ذکاوت، و برخی با ارادهای آهنین، توانستند بر فضای مردسالارانه سیاست غلبه کنند و نام خود را در دل تاریخ ثبت کنند.
زنوبیا، ملکه تدمر، و کلئوپاترا، فرعون مصر، تنها دو نمونه برجسته از زنانی هستند که با بهرهگیری از خرد، نفوذ، و حتی قدرت نظامی، توانستند با امپراتوریهایی چون روم وارد رقابت شوند. اما اینان تنها نمایندگان زنان سیاستمدار در دوران باستان نیستند. در گوشهوکنار جهان باستان، از هند و چین گرفته تا بینالنهرین و اروپا، زنان دیگری نیز بودند که سیاست را نه به عنوان حاشیه، بلکه به عنوان صحنهای برای تأثیرگذاری دیدند.
در این مقاله، با نگاهی تحلیلی و مستند، به نقش زنان در سیاست باستان میپردازیم و بررسی میکنیم که چگونه برخی از آنان با وجود محدودیتهای جنسیتی، به بلندترین قلههای قدرت دست یافتند.
زنوبیا – شورش شرقی علیه روم
زنوبیا، ملکهی قدرتمند تدمر (پالمیرا)، در سدهی سوم میلادی نهتنها بهعنوان یک فرمانروای محلی بلکه بهعنوان تهدیدی مستقیم برای قدرت بلامنازع روم ظاهر شد. او پس از مرگ شوهرش «اودناتوس» که متحد روم بود، بهعنوان نایبالسلطنهی پسرش ولی در عمل بهعنوان ملکه مطلق، کنترل امور را در دست گرفت. زنوبیا برخلاف زنان بسیاری که در تاریخ صرفاً نقش نمادین داشتند، با هوشیاری و جاهطلبی، تدمر را از سایهی روم بیرون آورد و به بازیگری مستقل در خاور روم تبدیل کرد.
زنوبیا در مدت کوتاهی پس از بهدستگیری قدرت، قلمرو خود را تا مصر، سوریه و آسیای صغیر گسترش داد. او با هوشمندی از بحران داخلی امپراتوری روم استفاده کرد و با اتکا به ارتشی نیرومند و مردمی وفادار، اعلام استقلال غیررسمی کرد. این ملکه نهتنها بهخاطر سیاستمداری، بلکه به دلیل آگاهیاش از فرهنگهای مختلف – از زبان یونانی تا تسلط بر فرهنگ شرقی – احترام نخبگان را نیز برانگیخت.
زنوبیا تصویری کلاسیک از زنی بود که برخلاف انتظارات زمانه، نه در حاشیه، بلکه در مرکز تصمیمگیری و نبرد ایستاد. منابع رومی او را با ملایمت و گاه تحقیر توصیف کردهاند، اما حتی دشمنانش نیز توان و نفوذ او را انکار نکردند. پس از شکست در برابر امپراتور اورلیانوس، زنوبیا به رم برده شد، اما برخلاف دیگر مغلوبان، اعدام نشد و احتمالاً با وقار به زندگیاش ادامه داد – روایتی که خود نشانی دیگر از احترام به اوست.
کلئوپاترا – فرعون، سیاستمدار، و افسانهای جاودان
کلئوپاترا هفتم، واپسین فرمانروای دودمان بطلمیوسی در مصر، نهتنها یکی از معروفترین زنان تاریخ، بلکه نمونهای بارز از پیوند سیاست، فرهنگ، و قدرت در قالب یک زن است. برخلاف تصویر رمانتیکی که قرون بعدی از او ساختند، کلئوپاترا پیش از آنکه معشوقهای برای مردان قدرتمند روم باشد، یک پادشاه واقعی و سیاستمداری زیرک بود که برای استقلال مصر در برابر امپراتوری در حال گسترش روم، تا آخرین نفس جنگید.
کلئوپاترا که به زبانهای گوناگون از جمله یونانی، مصری، لاتین و عبری مسلط بود، نخستین عضو بطلمیوسی بود که به زبان مردم بومی، یعنی مصری، سخن میگفت. او نهتنها به شکلی آگاهانه خود را در سنت فرعونهای پیشین جای داد، بلکه با استفاده از نشانههای مذهبی و اسطورهای، چهرهای نیمهالهی از خود ساخت.
او در روابطش با ژولیوس سزار و سپس مارک آنتونی، بهوضوح اهداف سیاسی را دنبال میکرد. اتحادش با این دو مرد نه از سر احساس، بلکه تلاشی هوشمندانه برای حفظ مصر و نفوذ خود در جهان مدیترانه بود. برخلاف آنچه منابع رومی کوشیدند القا کنند – که او زنی اغواگر و فتنهانگیز بود – شواهد تاریخی نشان میدهد که کلئوپاترا رهبری عملگرا، اهل مذاکره، و گاه حتی نظامی بود.
پس از شکست در نبرد آکتیوم و خودکشیاش، مصر رسماً ضمیمه روم شد و دوران پادشاهیهای بومی در این سرزمین پایان یافت. اما نام کلئوپاترا هرگز از تاریخ محو نشد؛ چه در روایتهای خصمانهی رومی و چه در اسطورهسازیهای مدرن، او همواره نماد زنی باقی ماند که در قلب سیاست جهانی باستان نقش آفرید.
زنوبیا – ملکهای با آرزوی امپراتوری
زنوبیا، ملکه تدمر (پالمیرا) در قرن سوم میلادی، یکی از برجستهترین چهرههای زن در تاریخ خاورمیانه باستان بود. برخلاف بسیاری از زنان سلطنتی که صرفاً در سایه همسران یا پادشاهان حضور داشتند، زنوبیا در غیاب شوهرش «اودناتوس» پس از ترورش، قدرت را عملاً در دست گرفت و تبدیل به یک بازیگر مستقل و جسور در صحنه سیاست خاورزمین شد.
او با تکیه بر موقعیت راهبردی پالمیرا در مسیر تجارت بین شرق و غرب، و با بهرهگیری از ضعف امپراتوری روم در زمان بحران، در مدت کوتاهی مناطقی از سوریه، فلسطین، و حتی مصر را به قلمروش افزود. زنوبیا خود را «ملکه ملکهها» و «جانشین کلئوپاترا» معرفی میکرد و از زبان و فرهنگ یونانی، رومی و شرقی برای تقویت جایگاه سیاسی خود بهره میبرد.
او شخصیتی بود چندوجهی: یک رهبر نظامی، یک حامی فرهنگ و فلسفه، و زنی که دربارش محل تجمع فلاسفه، شاعران، و دانشوران بود. منابع مختلف اشاره دارند که زنوبیا هم در سیاست داخلی و هم در دیپلماسی خارجی، ابتکار عمل داشت و برخلاف معمول، در صحنههای نبرد نیز حضور مستقیم مییافت.
اما جاهطلبیهایش سرانجام او را رودرروی امپراتوری روم قرار داد. «اورلیان» پس از شکست دادن ارتش تدمر در سال ۲۷۳ میلادی، زنوبیا را اسیر کرد و به روم برد. اگرچه درباره سرنوشت نهایی او اختلافنظر وجود دارد – برخی میگویند اعدام شد، برخی دیگر معتقدند در تبعید زندگی مرفهی داشت – اما در هر صورت، نام او بهعنوان زنی که در عصر امپراتوریها در پی تشکیل امپراتوری خودش بود، در تاریخ ماندگار شد.
زنان تأثیرگذار در تمدنهای شرقی – از ملکههای آشور تا چین باستان
در حالی که شخصیتهایی مانند کلئوپاترا و زنوبیا بیشتر در منابع غربی شناختهشدهاند، زنان در تمدنهای شرقی نیز نقشهایی مهم و گاه تعیینکننده در عرصه سیاست و حکومت ایفا کردهاند؛ هرچند بسیاری از آنها در سایه روایتهای مردمحور تاریخنگاری گم شدهاند.
در تمدن آشور، شَمورامات، که بعدها به عنوان الههای افسانهای به نام «سمیرامیس» شناخته شد، نمونهای بارز از زنی با نفوذ سیاسی است.
او پس از مرگ شوهرش، پادشاه شمشی-ادد پنجم، نایبالسلطنه پسر خردسالش آداد-نیراری سوم شد. اسناد و نقشبرجستههای آشوری نشان میدهند که او برای چند سال عملاً اداره حکومت را در دست داشت و حتی برخی کارزارهای نظامی را هدایت کرد. بعدها در اسطورههای یونانی و ایرانی، او به عنوان زنی بلندپرواز، فرمانده و حتی بنیانگذار بابل یا شهرهای دیگر معرفی شد.
در چین باستان، وو زتیان – که البته اندکی بعد از دوران کلاسیک قرار دارد – به عنوان تنها امپراتریس رسمی در تاریخ چین، شایسته ذکر است.
اما حتی پیش از او، زنان در دربارهای دودمانهای چون «شانگ» و «ژو»، در آیینها، تصمیمگیریهای درباری و حتی فرماندهی نظامی نقش داشتند. از جمله، فو هاو، همسر یکی از شاهان دودمان شانگ، هم یک کاهنه بود و هم یک فرمانده نظامی که مقبرهاش حاوی تسلیحات و غنائم بسیاری از نبردهاست.
در هند نیز، منابع بودایی از ملکه آنوپاما در گاندارا یاد میکنند که حامی هنر و مذهب بود و در تصمیمات درباری حضوری پررنگ داشت. همچنین در دوره ماهاجنپادا، برخی قبایل مانند «لیچویها» ساختاری مشورتی داشتند که احتمال حضور زنان در آنها مطرح شده، هرچند مستندات قطعی از مشارکت سیاسی مستقیمشان کمتر است.
این مثالها نشان میدهند که نقش زنان در سیاست باستانی بهمراتب گستردهتر از آن چیزیست که در منابع سنتی برجسته شده؛ آنها نه فقط ملکه و همسر شاه، بلکه فرمانروا، فرمانده، سیاستگذار و بانی تمدن نیز بودهاند.
جمعبندی: فراتر از سایهها، در متن تاریخ
نقش زنان در سیاست تمدنهای باستانی را نمیتوان به حاشیه راند. اگرچه تاریخنگاری کلاسیک، بهویژه در سنتهای مردسالار، عمدتاً آنها را نادیده گرفته یا به صورتهای اسطورهای بازنمایی کرده، اما شواهد باستانشناسی، متون کهن، و بازخوانیهای نوین نشان میدهند که زنان، در دورههایی از تاریخ، نقشی محوری در هدایت دولتها، مذاکره با قدرتهای خارجی، فرماندهی نظامی و حتی شکلدهی به فرهنگ و مذهب ایفا کردهاند. زنوبیا، کلئوپاترا، شَمورامات و فو هاو، همگی نمونههایی از زنانی هستند که در دل ساختارهای مردسالار، نه تنها دوام آوردند، بلکه بر آنها تأثیر گذاشتند.
این موضوع نه تنها نگاهی متعادلتر به گذشته به ما میدهد، بلکه بهخوبی نشان میدهد که قدرت سیاسی هیچگاه مختص یک جنس نبوده است، حتی اگر روایتهای تاریخی چنین ادعا کنند.
با پرداختن به این چهرهها و تحلیل نقششان در بستر سیاسی و فرهنگی زمانهشان، میتوان به درکی غنیتر از پیچیدگیهای قدرت، سیاست و جنسیت در جوامع کهن دست یافت.
منابع:
-
Southern, Patricia. Empress Zenobia: Palmyra’s Rebel Queen. Continuum, 2008.
-
Goldsworthy, Adrian. Cleopatra: The Last Queen of Egypt. Yale University Press, 2010.
-
Bertman, Stephen. Handbook to Life in Ancient Mesopotamia. Oxford University Press, 2003.
-
Ebrey, Patricia. The Cambridge Illustrated History of China. Cambridge University Press, 2010.
source