از آریو برزن تا بهرام چوبین، از ستارخان تا بابک خردمین، از سردار سورنا تا بی بی مریم و از مهدی باکری تا صیاد شیرازی ایران همواره تبلور غیرت و ایستادگی بوده است. این سرزمین بزرگ و عزیز بارها مورد هجوم دشمنان و اهریمنان قرار گرفت و درنهایت این ایران بود که با وجود تن زخمی و خسته همچون کوه ایستاد. آری همه آن‌ها رفتند و ایران بر جای ماند. حال روایت هنری از زندگی این بزرگان ضمن حفظ هویت ملی، یادآور انسان‌هایی است که نامشان در هیاهوی این روزها، به دست فراموشی سپرده شده است. یکی از این قهرمانان ملی، شهید سپهبد علی صیاد شیرازی است. فرمانده نیروی زمینی ارتش که با طراحی عملیات‌های درخشان باعث آزادسازی خرمشهر شد. مفصل درباره فیلم خواهم نوشت. اما همین جمله بس که فیلم صیاد در برابر عظمت شهید صیاد شیرازی هیچ نیست. البته فیلم در جاهایی به ساخت هویت قهرمانانه او نزدیک شده است اما نتوانسته بزرگی او را آنطور که لایق هست به تصویر بکشد.

نقد فیلم صیاد | ارتش فدای ملت، ملت فدای ارتش - گیمفا

داستان با پرسشی فلسفی و معنادار از زبان شهید سپهبد صیاد شیرازی آغاز می‌شود: «چرا گلوله‌ها از کنارم می‌گذرند و نادیده‌ام می‌گیرند؟» این سؤال، درونیات و دغدغه‌های عمیق او را به‌ عنوان یک فرمانده نظامی و انسانی با ایمان نشان می‌دهد. فیلم بر مقطعی از زندگی صیاد شیرازی متمرکز است که او در اوج جنگ ایران و عراق، نه ‌تنها با دشمن خارجی (ارتش عراق و جدایی طلبان کُرد) در جبهه‌های نبرد، بلکه با بحران‌های سیاسی داخلی و اختلافات استراتژیک با ابوالحسن بنی‌صدر، رئیس‌جمهور وقت و فرمانده کل قوا، مواجه است. روایت فیلم از زمانی آغاز می‌شود که صیاد شیرازی درجه سرهنگی دریافت می‌کند و به فرماندهی نیروی زمینی ارتش منصوب می‌شود. او در این جایگاه، با چالش‌های متعددی رو به ‌روست: از یک سو، باید بن‌بست‌های نظامی را در جبهه‌ها بشکند و شهرهایی مانند بستان (در استان کردستان) را از اشغال دشمن آزاد کند؛ از سوی دیگر، با اختلافات داخلی بین ارتش و سپاه و همچنین کشمکش‌های سیاسی با بنی‌صدر دست‌وپنجه نرم می‌کند. این تقابل‌ها، به‌ ویژه با بنی‌صدر، موتور محرک درام فیلم است و نشان‌دهنده پیچیدگی‌های مدیریت جنگ در آن دوران است. در اصل چنین می‌شود گفت که پلات اصلی همین اختلافات در دوران جنگ است. اختلافات سیاسی به اوج خود رسیده است، بنی صدر فرمانده کل قواست و مخالفین او قصد دارند فرماندهی به آیت الله خمینی برسد. مجاهدین خلق مبارزه مسلحانه علیه جمهوری اسلامی را اعلام کرده‌ است و سلسله مراتب فرماندهی بعد از اعدام نظامیان بلند پایه بهم ریخته است. در این زمانه پُر هیاهو بنی صدر به فکر ریاست جمهوری خود و دیگر جریان‌های سیاسی متمرکز بر تاسیس دولت جدید. اما صدام حسین که در زمان شاه هم قصد حمله به ایران را داشت، فرصت را غنیمت شمرده و مرزهای ایران را تهدید می‌کند. تجزیه طلبان، کردستان را بهم زده‌اند و این شرایط تنها نیازمند حضور فرماندهانی است که حداقل امنیت ملی را تضمین کنند چرا که ارتش چیزی فرا حزبی است. این نوشته‌ها تنها بخشی از مشکلاتِ اوایل انقلاب است. فیلم صیاد در حد توان به این موارد اشاره کرده است اما نتوانسته آن دوران را با تمام پیچیدگی‌هایش به تصویر بکشد. مقابله بنی صدر با صیاد شیرازی صرفا صرف درام شده است. آنطور که باید جذب کننده و تامل برانگیز نیست. بنی صدر صرفا رئیس جمهوری خودخواه به تصویر کشیده شده است و صیاد قهرمان وطن دوست. برای من هم مهم نیست که بنی صدر چگونه آدمی بوده اما در روایت دراماتیک مهم این است که هر شخصیت نسبت به جهان بینی خود عمل کرده و تقابل را پیچیده‌تر و عمیق‌تر کنند. روایت تقابل این دو نفر در فیلم صیاد، بسیار سطحی، کلیشه‌ای و ضعیف است. مخاطب خیلی راحت حق را به صیاد می‌دهد و این یک ضعف دراماتیک است. کشش را از فیلمنامه می‌گیرد و درنهایت نوشته را به اثری ویکی پدیایی تبدیل می‌کند.

نقد فیلم صیاد | ارتش فدای ملت، ملت فدای ارتش - گیمفا

چه بخواهیم و چه نخواهیم صیاد شیرازی یک ارتشی بود و ساخت یک فیلم درباره او، نیازمند صحنه‌های اکشن با سطح بالایی است. فیلم صیاد از یک صحنه اکشن شروع می‌شود. اما این نبرد جنگی حتی از المان‌های سینمایی دفاع مقدس هم پایین‌تر است. پرده سبز چنگی به دل نمی‌زند و خبری هم از هیجان نیست. در نیم پرده اول تنها المان‌ِ مثبت و جذاب همان وضعیت آشفته فرماندهی است. سپاه به اصول جنگی و سلسله مراتب فرماندهی آشنا نیست. عملیات‌ها آنطور که باید اجرا نمی‌شوند و خبرهای انحلال ارتش، کشور را در شرایط سختی قرار داده است. همین موضوع برای ارتشی‌های وطن دوست بسیار سخت است و فیلم صیاد موفق شده این موارد را به خوبی کار کند. رفته رفته اما این تقابل‌ها حالت کلیشه‌ای به خود گرفته و فیلم را از ریتم می‌اندازند. صحنه‌های اکشن به صورت محدود در فیلمنامه به کار برده شده است و آن‌ها هم موفق نمی‌شوند تمپوی فیلم را بالا ببرند. شخصیت صیاد شیرازی تا حدودی موفق می‌شود که در ذهن مخاطب چیزی را هک کند. اخلاقیات او تا حدودی برای بیننده آشکار می‌شود اما هویت صیاد به عمق نمی‌رسد. زندگی شخصی صیاد شیرازی بی‌شک از ضعیف‌ترین بخش‌های فیلم است. هویت زن و بچه‌ها به اثر سنجاق شده است. نه فرصتی هست که این هویت عمیق‌تر شود و نه بازیگران می‌توانند نقشی مهم در فیلم را ایفا کنند. حتی کارگردان سعی نکرده بر هویت صیاد در خارج از میدان نبرد هم تمرکز کند. صیاد شیرازی در مواجه با اعتراضات و درگیری‌های شهر تهران در اوایل انقلاب چگونه فکری کرده است؟ تنها چیزی که ما از ذهنیت صیاد شیرازی می‌دانیم صدای یک روای است. صدایی که حتی صدای خود صیاد هم نیست. شاید زن اوست شاید دخترش! شاید یک غریبه. هرچه هست به ساخت هویت صیاد کمک چندانی نمی‌کند. نکته جالب توجه هم در این است که به جز صیاد ما هیچ کاراکتری را در فیلم نداریم. نه خانواده او هویت دارد و نه حتی دیگر شخصیت‌های نظامی همچون محسن رضایی یا شهید باقری. حتی مرگ بسیاری از همرزم‌های صیاد هم حس خلق نمی‌کند. چرا که مخاطب با آن‌ها غریبه است و ساخت این هویت‌ها می‌توانست شخصیتِ خودِ صیاد را هم بهتر کند.

نقد فیلم صیاد | ارتش فدای ملت، ملت فدای ارتش - گیمفا

فیلم صرف اتحاد ارتش و سپاه شده است. قطعا که کار بزرگی بوده است اما همین تمرکز بیش از حد باعث شده تا عملیات‌های بزرگ در چند ثانیه روایت شوند و آزادسازی شهرها، بسیار ابتدایی به تصویر کشیده شود. همان چند سکانس نبرد هم تعریفی ندارد. بازی بازیگران به چشم نمی‌آید چرا که فیلمنامه به خوبی نوشته نشده است و کاراکترها تیپ دارند نه هویت. نکته عجیب هم پایان فیلم است که در غروبی رقم می‌خورد و ذهن مخاطب را با هزاران سوال تنها می‌گذارد. بی‌شک مهم‌ترین عملیات‌های شهید صیاد شیرازی بیت المقدس و فروغ جاویدان بوده است. دو عملیات درخشان که اصلا هویت صیاد شیرازی با آن‌ها معنا پیدا می‌کند. جواد افشاری (کارگردان) هم فیلم را قبل از این عملیات‌های درخشان تمام می‌کند! البته چه بهتر که چنین می‌کند. اگر قصد ساختنش را داشت، با این صحنه‌های جنگی که من دیدم هرگز موفق نمی‌شد چنان عملیات‌های بزرگ را به تصویر بکشد.

در بحث بازیگری هم ما فقط علی سرابی و هومن برق نورد را داریم. علی سرابی بد نیست. هومن برق نورد چندان به نقش ننشسته اما بازی اندازه است. صدا برداری با اینکه بسیار ضعیف است و حتی مخاطب عادی هم متوجه این صدا برداری ضعیف می‌شود، ساخت صدای خود شهید صیاد و محسن رضایی نکته جالب توجهی است که می‌بایست به آن اشاره کرد. فیلمبرداری «صیاد» در مجموع استاندارد و قابل قبول است، اما چیزی فراتر از یک اجرای فنی تمیز ارائه نمی‌دهد. قاب‌بندی‌ها عمدتاً کلاسیک و محافظه‌کارانه‌اند، به‌گونه‌ای که بیشتر نقش روایت‌گر خنثی را بازی می‌کنند تا شریک خلاق داستان. در صحنه‌های جنگی، انتخاب زوایا و حرکت دوربین اگرچه خللی در فهم موقعیت ایجاد نمی‌کند، اما فاقد جسارت بصری یا نگاه تازه‌ای است که بتواند هیجان، اضطراب یا عمق لحظه را به‌طور ویژه منتقل کند.

نورپردازی نیز در پی حفظ رئالیسم است، اما گاهی بیش از حد یکنواخت می‌شود و به جای ایجاد لحن یا فضاسازی دراماتیک، صرفاً کارکرد ثبت تصویر دارد. استفاده محدود از حرکت‌های دوربین هوشمندانه یا ترکیب‌بندی‌های معنادار باعث شده تصویرها کمتر در ذهن بیننده ماندگار شوند.

به بیان دیگر، فیلمبرداری «صیاد» همانند یک سرباز مطیع فیلمنامه و کارگردان عمل می‌کند؛ منظم، بی‌خطا، اما بدون آن جرقه خلاقیت یا جسارتی که بتواند خود به عنصر داستان‌گویی تبدیل شود. شاید با انتخاب‌های جسورانه‌تر در زاویه‌ها، عمق میدان، یا رنگ‌بندی، این بخش می‌توانست از «بد نیست» فراتر رود و به «شگفت‌انگیز» نزدیک شود.

نقد فیلم صیاد | ارتش فدای ملت، ملت فدای ارتش - گیمفا

در نهایت، «صیاد» بیش از آنکه پرچم‌دار یک روایت حماسی باشد، شبیه گزارشی تصویری است که از دل آرشیو بیرون آمده باشد. فیلم، با همه تلاشش برای بازنمایی یک فرمانده افسانه‌ای، نه به ارتفاع قله‌ای که صیاد شیرازی بر آن ایستاده بود می‌رسد و نه می‌تواند شور میدان نبرد را در جان مخاطب زنده کند. در بهترین حالت، «صیاد» یک سلام نظامی محترمانه است به یک قهرمان، اما نه آن فریاد پرصلابتی که می‌تواند قلب‌ها را بلرزاند و همین، شاید بزرگ‌ترین حسرتی باشد که بعد از تماشای فیلم در ذهن می‌ماند.

نمره نویسنده به فیلم: ۶ از ۱۰

source

توسط elmikhabari.ir