همین نکته هم باعث میشود تا در مقابل لکس لوتر هم نتواند فضای کافی برای شرارت خود داشته باشد. او با بازی نیکلاس هولت بدون شک بهترین شخصیت فیلم است، اما گان زمان کافی را به او نداده است تا خط داستانی او تکمیل شود و درنهایت اهداف او سطحی و بدون پرداخت کافی باقی خواهند ماند. بهصورت کلی این مشکل در تمام فیلم وجود دارد و با اینکه فیلم زمانی حدودا ۲ ساعت دارد، اما تعداد بالای شخصیتها و عدم معرفی پیش از فیلم باعث شده است تا حتی شخصیتهای اصلی فیلم به حاشیه بروند و حتی مشکل شخصی بین شخصیتها بهخوبی به آن پرداخته شود.
فیلم شخصیتهای خوبی مثل گرین لنترن، مستر تریفیک و هاوکگرل دارد و بازیگران خوبی برای این نقشها انتخاب شدهاند. اما گان میتوانست کنترل بیشتری روی تعداد بالای شخصیتها داشته باشد تا به داستان فیلم ضربه بزند. درواقع ایده گان چیزی مشابه کاری است که او در فیلمهای نگهبانان کهکشان بهخصوص قسمت سوم انجام داده بود، اما اینجا او میخواهد برای رسیدن به ایدههای خود راه صفر تا ۱۰۰ را در یک فیلم طی کند. فیلم کاملا حال و هوای کمیکی دارد و خبر خوب این است که دیگری خبری از فضای تیره و تارک غیر منطقی فیلمهای زک اسنایدر نیست.
اما مشکل دقیقا بخشی است که فیلم نمیتواند به درستی به دلیل نفرت لکس لوتر از سوپرمن بپردازد و با اینکه نیکلاس هولت عملکرد درخشانی دارد، اما فضای شلوغ فیلم باعث کمرنگ شدن این عملکرد شده است. صد البته دادن حالت انسانیتر به سوپرمن کمک زیادی به جیمز گان کرده است تا شخصیتی جذابتر ارائه کند و همچنین صرفا یک شخصیت شکستناپذیر را مشاهده نکنیم، اما شاید بهترین تفاوت بین دو نسخه گان و اسنایدر شخصیت لوئیس لین باشد که اینبار با یک شخصیت که صرفا قرار است سوپرمن را آرام کند یا مانع پیوستن او به تاریکی شود، طرف نیستیم.
source