مدیران موفق در قرن ۲۱ روند متفاوتی دارند. دههها قاطعیت افراطی، سلطهجویی، رقابت بیامان و ریسکپذیری بیمحابا بهعنوان شاخصههای اصلی یک مدیر موفق شناخته میشدند. چه در هیأتمدیرههای بزرگ شرکتها و چه در عرصه سیاست، مدیران مقتدر کسانی بودند که صدای بلند، تصمیمات سرسختانه و نگرشی تکروانه داشتند. اما جهان تغییر کرده و این مدل مدیریتی دیگر نه تنها ناکارآمد، بلکه تهدیدی برای بقای سازمانها محسوب میشود.
امروز ویژگیهایی مانند شفقت، همکاری، تفکر بلندمدت و فروتنی نه مهارتهای جانبی، بلکه پیشنیاز بقا در عرصه کسبوکار هستند. پژوهشها نشان میدهد شرکتهایی که در تیمهای اجرایی خود از تنوع جنسیتی بهره میبرند، تا ۲۵ درصد عملکرد مالی بهتری دارند. از سوی دیگر، مطالعات ثابت کرده که رویکردهای استبدادی و از بالا به پایین، بهرهوری کارکنان را تا ۳۰ درصد کاهش میدهد.
مدیریت مشارکتی؛ قدرت با دیگران، نه بر دیگران
در شیوههای سنتی، مدیر فرمان میدهد و کارکنان اطاعت میکنند. این مدل اقتدارگرایانه که سالها رواج داشت، دیگر کارایی ندارد. در دنیای پیچیده امروز، بهترین راهحلها از جمعآوری دیدگاههای متنوع شکل میگیرند.
نمونه بارز این تغییر در شرکت هواپیمایی کورین ایر (Korean Air) دیده شد. در دهه ۱۹۹۰، این شرکت با چندین سانحه مرگبار مواجه بود. بررسیها نشان داد خدمه به دلیل ساختار سلسلهمراتبی و ترس از به چالش کشیدن فرمان کاپیتان، سکوت میکردند. اما زمانی که آموزشهای ویژهای برای افزایش همکاری و جسارت کارکنان اجرا شد، ایمنی پروازها بهطور چشمگیری بهبود یافت.
این تجربه نشان میدهد که مدیران مشارکتی با کاهش فاصلههای سلسلهمراتبی، به کارکنان قدرت اظهار نظر و نقشآفرینی میدهند؛ عاملی که به خلاقیت و موفقیت سازمان منجر میشود.
مدیریت هدفمند؛ الهامبخش باشید، نه تهدیدکننده
مدیریت سنتی اغلب بر پایه فشار و تهدید شکل میگرفت: «به اهداف برس یا عواقبش را بپذیر.» اما آمارها نشان میدهد این مدل نتیجه معکوس دارد. گزارش موسسه گالوپ (Gallup) حاکی از آن است که نزدیک به ۸۰ درصد کارکنان جهان در محیط کار انگیزه کافی ندارند؛ مسئلهای که سالانه ۸.۸ تریلیون دلار هزینه به اقتصاد جهانی تحمیل میکند.
مدیرانی که با ارائه چشمانداز و هدف الهامبخش تیم خود را هدایت میکنند، برخلاف این روند عمل میکنند. پاول پولمن، مدیرعامل سابق یونیلیور (Unilever)، نمونه موفقی است. او بهجای تمرکز صرف بر سودآوری، مسائل پایداری، رفاه انسانی و اهداف زیستمحیطی را در اولویت قرار داد. نتیجه این رویکرد، رشد عملکرد و تبدیل یونیلیور به یکی از تحسینشدهترین برندهای جهانی بود.
مدیریت با هوش هیجانی؛ قدرت واقعی در همدلی است
سالها به رهبران توصیه میشد که احساسات را پشت در اتاق مدیریت بگذارند. اما اکنون ثابت شده هوش هیجانی از کلیدیترین ابزارهای رهبری است. توانایی درک و مدیریت احساسات خود و دیگران، برای کاهش تنشها، ایجاد اعتماد و هدایت تیمها در شرایط بحرانی حیاتی است.
نمونه برجسته این رویکرد را میتوان در ساتیا نادلا، مدیرعامل مایکروسافت (Microsoft) مشاهده کرد. او با تاکید بر فرهنگ یادگیری، امنیت روانی و فراگیری توانست فضای کاری این شرکت بزرگ را متحول کند. رهبرانی که به همدلی بها میدهند، نشان میدهند که مهربانی ضعف نیست؛ بلکه نیرویی است که باعث میشود کارکنان بهترین عملکرد خود را ارائه دهند.
آینده مدیریت در تعادل است
ویژگیهایی چون گوش دادن، همکاری و همدلی که در گذشته بهعنوان ضعف در مدیریت تلقی میشد، اکنون عوامل کلیدی موفقیت بلندمدت و نوآوری هستند. آینده از آن مدیرانی است که بتوانند همزمان جسور و فروتن، قاطع و فراگیر، و بااعتمادبهنفس و دلسوز باشند.
به نظر میرسد عصر مدیریت تهاجمی و سلسلهمراتبی به پایان رسیده است؛ سازمانهای موفق آینده، بر پایه مشارکت، هدفمحوری و هوش هیجانی بنا خواهند شد./استارتاپ۳۶۰
source