30 مهر 1404 ساعت 20:38

در اسطوره‌شناسی و باورهای گنوسی آرکون ها موجوداتی حیرت‌انگیز محسوب می‌شوند که نقشی عجیب در آفرینش جهان و انسان دارند. در این باورها خالق جهان خدا نیست.

با نگاهی به گذشته متوجه می‌شویم که در کره زمین آیین‌ها و باورهای شگفت‌انگیزی وجود داشته‌اند. باورهایی که نگاه به آنها پس از گذشت چندین قرن می‌تواند انسان مدرن را در فکر فرو ببرد. امروز می‌خواهیم به بررسی یک جریان فلسفی دینی از قرن ۱ تا ۳ میلادی به‌نام گنوسیسم و مخصوصا شخصیت آرکون ها بپردازیم. این موجودات چه بودند و چه نقشی در جهان ایفا می‌کردند؟

فهرست مطالب

تلاش شکست‌خورده آرکون ها در خلق انسانآرکون

برخی افراد گنوسیستم را صرفا یک مکتب فکری ساختگی می‌دادند که در نتیجه تلاقی افکار مکاتب مختلف به‌وجود آمده است. هرچند عده‌ای فکر می‌کنند این مکتب ریشه‌هایی در واقعیت داشته باشد. این افراد این احتمال را رد نمی‌کنند که شاید انسان با دخالت موجودات فضایی و در نتیجه یک جهش ژنتیکی مصنوعی ساخته شده باشد.

بر اساس مکتب گنوسیسم خدای متعالی منبع اصلی جهان است؛ اما هیچکس نمی‌تواند با عقل و حس عادی آن را درک کند. در جایگاه پایین‌تر دمیورگ قرار می‌گیرد. دمیورگ بی‌نقص نیست و جهان مادی را خلق کرده است. گرچه در اداره جهان هیچ دخالتی نمی‌کند.

وظیفه این کار به موجوداتی به‌نام آرکون ها سپرده شده بود. در واقع آنها بین انسان و خدای متعالی قرار داشتند. خدایی که فقط از طریق درک انسان از ذات واقعی خود شناخته می‌شد. انسان می‌توانست با پیدا کردن نور الهی موجود در خود از محدودیت‌های مادی رها شود.آرکون

آرکون یک واژه یونانی و به‌معنی حاکم یا نگهبان است. در واقع این واژه در دنیای باستانی گاهی برای اشاره به برخی مقامات دولتی استفاده می‌شد. هرچند در اساطیر گنوسی می‌توان آنها را همچون فرشتگان و اهریمنانی دید که در سایر مکاتب حضور دارند.

وارد شدن سوفیا

در یکی از کاوش‌های باستان شناسی متنی به نام Hypostasis of the Archons در مصر کشف شد که شیوه خلق انسان را نشان می‌دهد. داستانی که در مقایسه با روایت مذهبی رایج در ادیان ابراهیمی شباهت‌ها و تفاوت‌هایی دارد.

در این متن آرکون ها نقشه می‌کشند که انسانی از خاک زمین خلق کنند. آنها بدنی زنانه با چهره‌ای شبیه یک حیوان داشتند. پس مقداری از خاک زمین را در اختیار گرفتند تا انسان را بر اساس بدن خود و با توجه به تصویر خدا که در آب‌ها آشکار می‌شد خلق کنند. در ابتدا زن خلق شد. آرکون ها تصور می‌کردند می‌توانند با ساختن انسان مذکر و ترکیب با زن خدا را تصاحب کنند.

سوفیا

با وجود تلاش‌های زیاد آرکون ها، بدن انسان روزهای زیادی بی‌جان روی زمین افتاده بود و بلند نمی‌شد. آنها همچون طوفان مرتب در بدن انسان می‌دمیدند تا زنده شده و روح را در اختیار گیرند. هرچند آرکون ها متوجه نبودند که با چه قدرتی طرف هستند. در نهایت یکی از موجودات قلمرو نور به نام سوفیا جرقه‌ای الهی را در بدن انسان قرار داد تا به‌موجودی زنده تبدیل شود. هدف سوفیا از اینکار چه بود؟

کشف کتابخانه نجع حمادی

این روایت عجیب همراه بسیاری از نوشته‌های قدیمی دیگر در سال ۱۹۴۵ کشف شدند. مجموعه‌ای که امروز در محافل علمی به‌نام کتابخانه نجع حمادی شناخته می‌شود. در این نوشته‌ها روایت‌های متفاوتی از نیروهای حاکم بر جهان را می‌شنویم.آرکون

در ابتدا دمیورگ، فرمانروای اصلی آرکون ها با جمله «من کسی هستم که وجود دارد؛ خدا از من جدا نیست» تصویری خاص از خود ارائه می‌دهد. در ادامه نوشته‌ها یک جهان‌شناسی متفاوت را شاهد هستیم. هرچند نویسنده Hypostasis of the Archons به جهان مادی اعتمادی ندارد و آن را صرفا ساخته موجودی ناآگاه و ناقص به‌نام دمیورگ می‌داند. در ادامه نیز گفته می‌شود که روزی یک ناجی از راه خواهد رسید و پایان جهان هستی را رقم خواهد زد.

بیشتر بخوانید

به‌باور گنوسی‌ها منجی می‌تواند با اینکار مجموعه‌ای که از ابتدا صرفا فریبی بیش نبوده را نابود کرده و ارتباط بین انسان و خدای متعالی و واقعی را رقم بزند.

ارتباط بین آرکون ها و انسان در جهان

بر اساس روایت‌های گنوسی در ابتدا اصلا جهان مادی وجود نداشت و موجودات نورانی در قلمرویی خاص به‌نام پلرما زندگی می‌کردند. یکی از آنها به‌نام سوفیا تصمیم گرفت بدون هماهنگی با خدای متعالی موجودی خلق کند. موجود خلق شده یالدابائوث نام گرفت و ناقص بود. سوفیا از شرم زیاد او را از جهان نورانی به بیرون انداخت تا مخلوق نادان و ناآگاه خود را مشاهده نکند.شهر نور

یالدابائوث (همان دمیورگ) که از واقعیت خبر نداشت، جهان مادی را شکل داد و آرکون ها را خلق کرد. این آرکون ها بودند که تصمیم گرفتند در اقدامی عجیب موجودی به اسم انسان را شکل دهند. هرچند آنها صرفا کالبدی مادی را خلق کردند که جان نداشت. سوفیا که از کرده خود پشیمان بود و می‌خواهد به‌نحوی دمیورگ را نابود کند، جرقه الهی را در وجود انسان قرار داد.

همزمان با اینکار هم انسان جان می‌گیرد و هم آرکون ها متوجه می‌شوند چه اتفاقی افتاده است. آنها می‌دانند اگر انسان‌ها از گوهر وجودی خود آگاه شوند جهان هستی نابود خواهد شد. پس از آن نیز انسان به‌واسطه نور الهی درون خود با جهان برتر یکی می‌شود. هرچند آنها راهی برای رسیدن به آن جهان ندارند. در نتیجه تمام تلاش خود را می‌کنند تا انسان درگیر جهان مادی باشد و به‌دنیای فراتر از آن فکر نکند.

در واقع آرکون ها همچون زندان‌بانان انسان و محافظان جهان مادی هستند تا مبادا از وضعیت کنونی خود خارج شود.

source

توسط elmikhabari.ir