از زمان موفقیت چشمگیر ChatGPT در سال ۲۰۲۲، موجی از سرمایهگذاری و توجه به هوش مصنوعی در سیلیکون ولی و سراسر جهان به راه افتاده است. این فناوری به سرعت به مرکز توجه شرکتها، سرمایهگذاران و حتی دولتها تبدیل شد و حالا بسیاری از تحلیلگران، اقتصاددانان و حتی مدیران اجرایی معتقدند که این حوزه درگیر یک حباب است. اما سوال اصلی اینجاست: این حباب دقیقاً چیست، چرا شکل گرفته و پیامدهای احتمالی آن چه خواهد بود؟
برنت گلدفارب و دیوید اِی. کرش، دو اقتصاددان برجسته دانشگاه مریلند، در کتاب «حبابها و سقوطها: رونق و رکود نوآوری تکنولوژیکی» چارچوبی برای ارزیابی حبابهای فناوری ارائه دادهاند. این دو اقتصاددان با بررسی ۵۸ نمونه تاریخی از نوآوریهای تکنولوژیکی، مانند روشنایی الکتریکی، هواپیماها و رونق داتکام، چهار عامل کلیدی را در ایجاد حبابهای فناوری شناسایی کردهاند: عدم قطعیت درباره ارزش و کاربرد فناوری، سرمایهگذاریهای خالص که بر نوآوری خاصی متمرکزند، ورود سرمایهگذاران تازهکار به بازار، و روایتهای جذاب و همراستا پیرامون فناوری. وقتی این چارچوب بر هوش مصنوعی اعمال شود، مشخص میشود که این فناوری در هر چهار زمینه امتیاز کامل را کسب میکند.
نخستین عامل، عدم قطعیت، سنگبنای ایجاد حبابهای فناوری است. گلدفارب و کرش معتقدند که در مراحل اولیه نوآوری، همیشه عدم قطعیت درباره ارزش واقعی فناوری وجود دارد. در مورد هوش مصنوعی، مشخص نیست که این فناوری چگونه به کسبوکار واقعی ترجمه خواهد شد، چه بخشهایی از زنجیره ارزش را جایگزین میکند، و چند سال طول میکشد تا به سودآوری واقعی برسد. شرکتهایی مانند OpenAI، Anthropic، و سایر غولهای هوش مصنوعی میلیاردها دلار هزینه کردهاند، اما مدل کسبوکار بلندمدت آنها همچنان مبهم باقی مانده است. حتی شرکتهایی مانند انویدیا که تراشههای مورد نیاز برای هوش مصنوعی را تولید میکنند، با ارزشگذاریهایی روبهرو هستند که در سطح اقتصادهای ملی قرار دارد، اما هنوز مشخص نیست که این ارزشگذاریها تا چه حد پایدار خواهند بود.
دومین عامل، سرمایهگذاریهای خالص، به شرکتهایی اشاره دارد که به طور کامل بر یک فناوری خاص متمرکز هستند و موفقیت آنها به تحقق وعدههای آن فناوری وابسته است. نمونه برجسته این موضوع شرکت انویدیا است که ارزش بازار آن اخیراً به ۵ تریلیون دلار رسیده است و تمام موفقیت خود را بر تولید تراشههایی برای شرکتهای هوش مصنوعی متمرکز کرده است. سرمایهگذاریهای خالص دیگری مانند OpenAI و CoreWeave نیز به شدت در حال جذب سرمایه هستند. در سال جاری، ۵۸ درصد کل سرمایهگذاری خطرپذیر به شرکتهای هوش مصنوعی اختصاص یافت. این حجم از سرمایهگذاری خالص، به گفته گلدفارب و کرش، نشانگر داغ شدن بیشازحد یک بخش فناوری و احتمال شکلگیری حباب است.
عامل سوم، ورود سرمایهگذاران تازهکار، یکی دیگر از نشانههای شکلگیری حباب است. در حباب داتکام، سرمایهگذاران خرد بهسرعت وارد بازار شدند و سرمایههای عظیمی را به شرکتهای اینترنتی تزریق کردند. حالا همین اتفاق برای هوش مصنوعی در حال رخ دادن است. شرکتهایی مانند انویدیا و غولهای فناوری دیگر، مانند مایکروسافت و گوگل، بیشترین خرید سهام توسط سرمایهگذاران خرد را به خود اختصاص دادهاند. در سال ۲۰۲۴، انویدیا تنها سهامی بود که بیشترین خرید توسط معاملهگران خردهفروشی را به خود اختصاص داد. سرمایهگذاران تازهکار بدون درک کامل از عدم قطعیتها و چالشهای این فناوری، به شدت در حال تزریق پول به این بخش هستند، که میتواند خطرات مالی بزرگی ایجاد کند.
چهارمین عامل، روایتهای جذاب و همراستا پیرامون فناوری، از مهمترین دلایل ایجاد حبابهاست. در مورد هوش مصنوعی، وعدههایی مانند خودکارسازی مشاغل، درمان بیماریها، حل بحران تغییرات آبوهوایی و حتی رقابت با چین برای دستیابی به هوش مصنوعی عمومی (AGI)، باعث شده تا سرمایهگذاران و شرکتها بدون توجه به خطرات واقعی، به این حوزه جذب شوند. این روایتها که توسط رهبران صنعت هوش مصنوعی تبلیغ میشوند، زمینهساز تورم بیشازحد ارزش بازار شرکتهای مرتبط با هوش مصنوعی شده است. به عنوان نمونه، انویدیا به «ابرشرکت» زمان خود تبدیل شده است، مشابه وضعیت RCA در دوران رونق رادیو در دهه ۱۹۲۰.
با این حال، گلدفارب معتقد است که حبابها همیشه بد نیستند. آنها میتوانند منابع مالی عظیمی را برای توسعه فناوری جذب کنند که در غیر این صورت ممکن بود هرگز تحقق پیدا نکند. به عنوان مثال، حباب رادیو در دهه ۱۹۲۰ باعث شد تا سرمایهگذاریهای عظیمی در این حوزه انجام شود و در نهایت این فناوری به سودآوری بلندمدت دست یابد. اما خطر اصلی زمانی است که حباب ترکیده و پیامدهای منفی آن فراتر از یک صنعت خاص بر اقتصاد جهانی تأثیر بگذارد.
بر اساس چارچوب گلدفارب و کرش، هوش مصنوعی بهوضوح درگیر یک حباب بزرگ است. اگر این حباب ترکیده شود، به دلیل پیوندهای مالی پیچیده میان غولهای فناوری و شرکتهای هوش مصنوعی، ممکن است یک بحران اقتصادی گسترده و طولانیمدت ایجاد شود. این بحران میتواند نه تنها سیلیکون ولی، بلکه اقتصاد جهانی را تحت تأثیر قرار دهد.
آیا هوش مصنوعی به بزرگترین حباب تاریخ فناوری تبدیل خواهد شد؟ بر اساس معیارهای موجود، این احتمال وجود دارد. اما همچنان این امکان وجود دارد که این فناوری پس از فروپاشی حباب، مسیر خود را به سوی سودآوری و دگرگونی واقعی پیدا کند، همانطور که بسیاری از فناوریهای انقلابی در تاریخ این مسیر را پیمودهاند.
source