کتاب سراب بیپایان دومین اثر منتشرشده از داود سعیدی است که در آذرماه ۱۴۰۴ با تیراژ ۱۰۰۰ جلد مجوز انتشار و پخش در کلیه سایتها و فروشگاههای آنلاین کتاب را دریافت کرده است. این رمان از همان آغاز عرضه، با بازخوردهای مثبتی از سوی اساتید ادبی و مخاطبان کتابخوان همراه بوده و طبق برآوردها، انتظار میرود در ماههای آینده به چاپ دوم برسد. انتشار این کتاب را میتوان نقطهای مهم در مسیر حرفهای نویسندهای دانست که بهتازگی وارد فضای رماننویسی بلند شده است.
مشخصات فنی و ساختار کلی کتاب سراب بیپایان
سراب بیپایان در ۲۷۵ صفحه، ۱۳ فصل و در قطع رقعی منتشر شده است. فصلبندی منظم کتاب باعث شده روایت، انسجام خود را حفظ کند و در عین حال، هر فصل هویت مستقل داشته باشد. این ویژگی به خواننده اجازه میدهد برخی فصلها را حتی بهصورت جداگانه مطالعه کرده و مورد نقد و بررسی قرار دهد، بدون آنکه پیوستگی کلی داستان آسیب ببیند. همین ساختار حسابشده، یکی از نقاط قوت اثر به شمار میآید.
این رمان در فضایی کاملاً رئال شکل گرفته و از ایدههای تصویرگرای ایرانی بهره میبرد. زبان اثر روان، ساده و عامهپسند است، اما از سطحینویسی فاصله دارد. نویسنده تلاش کرده داستانی قابل فهم برای طیف وسیعی از مخاطبان ارائه دهد، در حالی که مفاهیم انسانی، فرهنگی و اجتماعی بهصورت غیرمستقیم در متن جریان دارند. «سراب بیپایان» داستانی است که بیشتر بر تجربه زیسته، باورها و تضادهای درونی شخصیتها تمرکز دارد.
محور اصلی داستان و بازه زمانی روایت
محور اصلی داستان حول زندگی جوانی به نام نادر شکل میگیرد. روایت از دهه ۵۰ هجری شمسی در یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی آغاز میشود و با عبور از سالهای جوانی و میانسالی شخصیت اصلی، در نهایت در سال ۱۴۰۰ به پایان میرسد. داستان، بالا و پستیهای زندگی مردی کاملاً شرقی و سنتی را به تصویر میکشد که در مسیر زندگی، با موقعیتهای کمدی و تراژدیک متعددی مواجه میشود.
یکی از ویژگیهای قابل توجه «سراب بیپایان»، شخصیتپردازی باورپذیر آن است. نادر، قهرمان داستان، نه یک شخصیت آرمانی است و نه کاملاً شکستخورده؛ بلکه انسانی واقعی با ترسها، غرور، تعصبها و رویاهای دستنیافتنی. نویسنده توانسته تضاد میان سنت و واقعیتهای اجتماعی را در قالب شخصیت اصلی بهخوبی نشان دهد و او را در موقعیتهایی قرار دهد که انتخابهایش، سرنوشتش را شکل میدهند.
از فصلهای قابل اشاره کتاب میتوان به فصل ملیحه اشاره کرد؛ جایی که نادر، جوانی روستازاده، شهر ندیده و متعصب، با هزاران سختی خود را به تهران میرساند و در همان آغاز، با دختری آسیبدیده روبهرو میشود که در آشفتگیهای شهر تهران، بهسختی روزگار میگذراند. این فصل، برخورد دو جهان متفاوت را به تصویر میکشد. فصل جبهه رفتن نیز از دیگر بخشهای قابل توجه کتاب است. با آغاز جنگ تحمیلی هشتساله، نادر با وجود ترس درونی از جنگ و شهید شدن، حاضر نیست غرورش را بشکند و این ترس را آشکار کند. همین تضاد، فضایی کمدی در دل یک موقعیت جدی و تلخ ایجاد میکند.
فصل حاج اسماعیل سرشار از نکات عارفانه، عشق خالص الهی و توصیف زندگی سخاوتمندانه انسانی است که فراتر از زمان خود میاندیشد. این فصل، لایهای معنوی به رمان اضافه میکند و از نظر مفهومی، یکی از عمیقترین بخشهای کتاب محسوب میشود.
جایگاه نویسنده و مسیر حرفهای او
داود سعیدی سرخهریزی، متولد ۱۳۶۳ و زاده تهران، دارای مدرک کارشناسی مهندسی پزشکی است. نخستین اثر او با عنوان «طلب یک حال خوب از دنیا» بیشتر جنبه روانشناسی و خودشناسی داشت، اما «سراب بیپایان» نشان میدهد که نویسنده بهطور جدی وارد عرصه داستاننویسی بلند شده و توانسته از نظر روایت، ساختار و پرداخت شخصیت، گامی رو به جلو بردارد.
کتاب سراب بیپایان به نویسندگی داود سعیدی سرخهریزی در انتشارات اندیشه کامیاب ایرانیان و با همراهی و مساعدتهای دلسوزانه سرکار خانم سوره عاطفی منتشر شده و در حال حاضر برای علاقهمندان به رمان و مخاطبان کتابخوان، در دسترس عموم قرار دارد. این اثر را میتوان تلاشی موفق برای ارائه روایتی ایرانی، واقعگرا و قابل لمس از زندگی یک انسان شرقی در بستر زمان دانست.
source