پس حرفِ حسابِ بِرِگ این است که اجدادِ ما ناحیه‌ی هیلدورین را برای فرار از دستِ مورگوث و پلیدی‌هایش ترک کرده بودند و راهی غرب شده بودند. اما حالا ما فهمیدیم که نه‌تنها دست‌مان از روشناییِ والینور کوتاه است، بلکه ما به مرکزِ فعالیت‌های شرورانه‌ی مورگوث وارد شده‌ایم؛ که ما به یک منطقه‌ی جنگی وارد شده‌ایم. یاورانِ الف‌ها در پاسخ به حرف‌های بِرِگ گفتند: «به‌راستی سرچشمه‌ی همه‌ی پلیدی‌ها که از آن گریزانیم، شاهِ تاریکی است؛ اما او در پیِ سلطه بر تمامِ سرزمین میانه است و اگر ما روی برگردانیم، سر در پِی ما نخواهد گذاشت؟ مگر آنگاه که مغلوب یا دست‌کم محاصره شود. تنها از فدایی سرِ شهامتِ اِلدار است که او مهار گشته، و اِی‌بسا به همین منظور، و برای یاری دادن ایشان به‌گاهِ نیاز بوده است که ما را بدین سرزمین آورده‌اند». به زبانِ ساده‌تر، پاسخِ یاوران اِلف این است: ترک کردنِ بلریاند و تنها گذاشتنِ الف‌ها در جنگشان مشکل اصلی را حل نمی‌کند، چون مقصودِ نهاییِ مورگوث تصاحبِ کُلِ سرزمین میانه است، و ما به هر جایی که فرار کنیم، هرگز از پلیدی‌هایش در امان نخواهیم بود. علاوه‌بر این، نه تنها ما به اِلدار به خاطرِ مهار کردنِ شرارت‌های مورگوث مدیون هستیم، بلکه اصلاً شاید نقشه‌ی اِرو ایلوواتار از هدایت کردنِ اجدادمان به سمتِ غرب این بوده تا در جنگِ الف‌ها با مورگوث به آن‌ها یاری برسانیم. بِرِگ اما همچنان روی موضع‌اش پافشاری می‌کند و در پاسخ می‌گوید: «بگذار اِلدار خود دل‌نگرانِ آن باشند! عمر ما بسی کوتاه است».

مقالات راهنمای ارباب حلقه‌ها

در این هنگام آملاخ از خاندان هادور از جا برمی‌خیزد و خطاب به یاورانِ الف‌ها جملاتی ترسناک را به زبان می‌آورد که دلِ تمام افرادِ حاضر را به لرزه درمی‌آورد: «آنچه می‌گویید چیزی نیست مگر حکایت‌های الفی، قصه‌هایی برای فریفتنِ تازه‌واردانِ غافل. دریا ساحل ندارد. در غرب از روشنایی خبری نیست. شما در پِی آتشِ کاذبِ الف‌ها تا به انتهای جهان آمده‌اید! کدامیک از شمایان کمترین ایزدان را دیده است؟ چشمِ چه کسی بر شاهِ پلید در شمال اُفتاده است؟ آنکه در پیِ سلطه بر سرزمین میانه است، کسی جز اِلدار نیست. آنان از سر طمعِ ثروت، خاک را در پیِ رازهای آن کَنده‌، و خشمِ موجوداتی را که آن زیر خانه دارند، برانگیخته‌اند، و این کارِ همیشگی آنان بوده است و خواهد بود. قلمروِ اورک‌ها را به خودشان واگذارید، ما نیز قلمروِ خویش را خواهیم داشت، و جهان فراخ است، اگر اِلدار ما را به حالِ خود بگذارند». خلاصه اینکه، آملاخ همه‌چیز را زیر سوال می‌بَرد. به قولِ او، خدایان غرب و مورگوث چیزی بیش از داستان‌های تخیلیِ الف‌ها برای فریب دادنِ آدمیان نیستند. تازه، او ادعا می‌کند که اورک‌ها لشکرِ یک اربابِ تاریکی سلطه‌جو نیستند؛ درعوض اورک‌ها موجوداتی زیرخاکی بوده‌اند که الف‌ها با حفاری‌های زیرزمینیِ طعع‌کارانه‌اش در دنیا آزاد کرده‌اند. پس، اگر ما آدمیان بِلریاند را به اورک‌ها واگذار کنیم، می‌توانیم با خوبی و خوشی در جای دیگری از سرزمین میانه ساکن شویم.

تالکین می‌گوید که حرف‌های آملاخ روی آدمیان تاثیر گذاشته بود، و آن‌ها متقاعد شده بودند که باید سرزمین الف‌ها را به مقصدی دوردست ترک کنند. اما ناگهان اتفاقی غافلگیرکننده می‌اُفتد: چند روز بعد، آملاخ دوباره در جلسه‌ی آدمیان حضور پیدا می‌کند. اما وقتی یاورانِ الف‌ها به حرف‌‌های آملاخ در جلسه‌ی قبلی اشاره می‌کنند، آملاخ ابرازِ بی‌اطلاعی می‌کند و گفتنِ سخنانی از این دست را انکار می‌کند. آملاخ می‌گوید که او اصلاً در جلسه‌ی قبلی حضور نداشت. مردمانِ اِستولاد بلافاصله متوجه می‌شوند که تمامی‌شان فریب خورده بودند. کسی که در ظاهرِ آملاخ در میانشان نفوذ کرده بود، درواقع یکی از جاسوسانِ مورگوث بوده. یاوران اِلف‌ در واکنش به این افشا می‌گویند: «اینک دست‌کم باور خواهی کرد: به‌راستی که خداونگارِ تاریکی وجود دارد، و جاسوسان و فرستادگانش در میانِ ما هستند؛ زیرا او از ما و نیرویی که در اختیارِ دشمنانش می‌توانیم گذاشت، بیمناک است».

تالکین هیچ‌وقت بهمان نمی‌گوید که نفوذیِ مورگوث چه کسی بوده، اما طرفداران گمانه‌زنی می‌کنند که او به احتمالِ زیاد باید همان سائورونِ خودمان باشد. چون سائورون نه‌تنها به‌عنوان یک فریبنده و یک تغییرشکل‌دهنده شناخته می‌شود، بلکه او معمولاً به جای زورِ فیزیکی، از کلمات برای فاسد کردنِ قربانیانش استفاده می‌کند. قابل‌ذکر است که اطلاع پیدا کردنِ آدمیان از نفوذیِ مورگوث به این معنی نیست که نقشه‌ی او کاملاً شکست می‌خورد. آن دسته از آدمیان که به وجودِ خداونگار تاریکی شک و تردید داشتند، اکنون به یقین می‌رسند که او وجود دارد. اما برخی از آدمیان از اینکه جاسوس مورگوث توانسته بوده بدون اینکه آن‌ها متوجه شوند به جمعشان نفوذ کند، وحشت‌زده می‌شوند. بنابراین، آن‌ها از خودشان می‌پُرسند: چگونه می‌توان با چنین دشمنِ قدرتمندی مبارزه کرد؟ برخی از آدمیان به یقین می‌رسند که شکستِ الف‌ها در برابرِ چنین دشمنی قطعی خواهد بود. پس، کمک کردن به الف‌ها در جنگشان هیچ سودی ندارد، بلکه فقط خشم و کینه‌توزیِ مورگوث از آدمیان را افزایش خواهد داد. بنابراین، تالکین می‌گوید که بِرِگ هزار تن از مردمِ خاندانِ بئور را با خود همراه کرد، و آن‌ها به جنوبِ بلریاند رفتند و از آنجا به ناحیه‌ی اِریادور بازگشتند، و از صفحاتِ کتاب‌های تاریخ خارج شده و فراموش شدند.

source

توسط elmikhabari.ir