امی آدامر تغییر هویت میدهد، این تغییر هویت از دیدگاه فیلمساز در معنای استعاری خود هم ظاهر میشود و قهرمان قصه شکل یک حیوان را به خود میگیرد. اما حالا چرا آدامز تبدیل به یک پرندهی زیبا نمیشود؟ و یا چرا شکل یک گربهی ملوس را به خود نمیگیرد؟ چرا باید او تبدیل به سگی شود که به شکار میرود و گلی و خسته به خانه برمیگردد. اول اینکه فیلمساز در پی این است که آن نگاه همیشگی و سنتی به مادر را از بین ببرد. شاید از دید جوامع سنتی مادر شدن موهبت بزرگی باشد اما در واقعیت چنین نیست و برای خیلیها اتفاق عذابآوری است. مخصوصا برای زنانی که رویاهای خودشان را دارند.
امی آدامر تغییر هویت میدهد، این تغییر هویت از دیدگاه فیلمساز در معنای استعاری خود هم، ظاهر میشود و قهرمان قصه شکل یک حیوان را به خود میگیرد
تغییر هویت شخصیت اصلی قصه به سگ استعارهای از خشم او نسبت به چیزهایی است که ازش گرفته شده است. امی آدامز تبدیل به یک فرشتهی مهربان و یا پرندهای جذاب نمیشود او به موجودی تغییر هویت میدهد که ممکن است هر لحظه به رهگذری حمله کند و شرایط بدی را بوجود آورد. آدامز تبدیل به یک سگ میشود تا خشم خود را نشان دهد، آزادانه بدود، فریاد بزند و دندانهایش را به همه نشان دهد. او در این هویت جدید نقطه مقابل هویت مادرانهاش قرار میگیرد، هویتی که او را از زندگی دلخواهاش دور کرده است. آدامز آنقدر خشمگین و خسته است که نمیتواند رویاهای خود را ببیند. شاید استعاریترین و جذابترین قسمت زندگی آدامز همانجایی باشد که در مراسم شام دوستاناش بعد از خوردن سبزیجات حالش بد میشود و صدای سگ بیرون میآورد.
آدامز نمیتواند ببیند که از جهان مورد علاقهاش دور افتاده است. او پسT از سر خشم در همان رستوران تبدیل به یک سگ میشود، سگی که تا خانه را میدود. اما مسئلهی جذابی در این فیلم وجود دارد. همهی این زنان میدانند که چقدر نیرومند هستند و میتوانند باعث تغییر شوند و از همه مهمتر اینکه همهشان بهنحوی بعد از زایمان تغییر هویت داده و تبدیل به یک سگ شدهاند. اما چیزی که در این میان وجود دارد، مخفی کردن همهی این تغییرات است. همهی این زنها بخاطر تابوها رازهایشان را مخفی کردهاند و نمیتوانند دربارهشان حرف بزنند. به محض اینکه آدامز شروع به صحبت میکند و دربارهی کشتن گربهی مورد علاقهی شوهرش میگوید، دیگر زنها نیز از چنین اتفاق مشابهی در زندگیشان پرده برمیدارند. گویی رازهایی مگو علیه سیستم مردسالاری وجود دارد. طوطی، ماهی و گربه همهشان نمادهایی از جهان مردانه هستند. این زنها مجبورند بخاطر همسرشان از این حیوانات نگه داری کنند.
فیلم نایتبچ از لحاظ ایده دربردارندهی تفکری سنگین است. فیلمساز کاملا عامدانه از بکارگیری یک لحن تلخ و سرد فاصله میگیرد تا مخاطبان بیشتری را به خود جذب کند. نایتبچ با لحنی کمدی به تماشاگرش نزدیک میشود و ترجیح میدهد که از مسائل عمیق فلسفی فاصله بگیرد، چراکه دوست دارد به مخاطباش با زبانی ساده و روان نزدیک شود.
source