پس از موفقیتهای بزرگ کپکام با مانستر هانتر ورلد و مانستر هانتر رایز، طرفداران سریع شمشیرها را تیز، تلهها را آماده و خودشان را برای جنگی با موجودات عظیمالجثه آماده کردند. اما بازی جدید این مجموعه یا Monster Hunter Wilds نیامده تا یک دنباله ساده باشد بلکه گامی بزرگ رو به جلو برای این سری محسوب میشود. کپکام در این بازی تجربهای زنده، پویا و از همیشه درگیرکنندهتر را تدارک دیده تا پیشرفتهای نسل نهمی خود را روی آن پیاده کند.
نکته: این بازی بر اساس تجربه منتقد روی کنسول PS5 و بدون در نظر گرفتن مشکلات متعدد پورت نسخه پیسی بررسی شده است.

رویکرد بازی مانستر هانتر وایلدز نسبت به دنیاسازی و روایت قصه تغییر داشته است. بازی مانستر هانتر وایلدز به جای این که جزئیات داستانی کمتوجهتر باشد، سعی کرده تا پویاتر باشد و تجربه روایی بهتری را منتقل کند. محیطهای بازی دیگر صرفا لوکیشنهای شکار محسوب نمیشوند و شامل اکوسیستمهایی میشوند که اتفاقات داخل آنها به شکلی طبیعی رخ میدهد. تعاملات بین هیولاهای مختلف، تغییرات سیستم آب و هوایی که به طور مستقیم روی رفتار موجودات تاثیر میگذارند و البته واکنش NPCها به رویدادهای مختلف، همگی یکی از دنیاهای غنی و باورپذیر اخیر ویدیوگیم را خلق کردهاند. شکارچیهایی که در قالب بازیکن وارد این دنیا میشوند، حالا دیگر با یک محیط استاتیک سر و کار ندارند، بلکه بخشی از دنیای پویای آن خواهند بود که هر لحظه در حال تغییر و تحول است.
در بازیهای این چنینی، معمولا داستان و روایت در اولویتهای شخصی من نیست. با این وجود، بازی Monster Hunter Wilds به شدت من را در این زمینه غافلگیر کرد. حس کنجکاوی من در طول تجربه بازی من را سرگرم نگه داشت و با این که اصل قصه، پس از تمام کردن قصه شروع میشود، اما میتوانم بازیکنهایی که دیالوگها را سریع رد میکنند تا به پایان قصه برسند را درک کنم. بازی تصمیمهای هوشمندانه زیادی را گرفته تا حسابی شما را در طول قصه سرگرم نگه دارد و در کنارش آموزشهای لازم را به شما بدهد تا مکانیکهای پیچیدهتر را برای اندگیم بازی یاد گرفته باشید. همچنین، این روند فرصتی خلق میکند تا سبکهای مختلف مبارزه با سلاحها را امتحان کرده و ببینید کدام بیشتر با شیوه بازی شما سازگار است.

سیستم گیمپلی بازی از همان فرمول همیشگی برداشتن سلاح، آماده کردن تجهیزات و استفاده از غنائم جنگی برای ساخت و سازهای بیشتر پیروی میکند. بازی مانستر هانتر وایلدز، تغییرات گیمپلی قابل توجهی را در زمینههایی مثل جاخالی دادن، حمله و دغاع تجربه میکند. مبارزات بازی از همیشه واقعگرایانهتر شدهاند و انیمیشنهای جدید که روی حرکات سلاحها به چشم میخورند، مبارزات را پویاتر از همیشه کردهاند. بعضی از سلاحهای بازی قابلیتهای جدید دارند و حتی از ویژگیهای فیزیکی مختلف بازیکن مثل نوار استقامت کمک میگیرند. مثلا جاخالی دادن حالا دقیقتر و وابسته به این نوار بازیکن شده است. همچنین، مکانیکهای دفاعی پیشرفتهتری وارد بازی شدهاند که به شکارچیان اجازه میدهد با زمانبندی صحیح، حملات هیولاها را جاخالی داده یا در برابر آن دفاع کنند. تمام این تغییرات باعث شده حس مبارزات تاکتیکیتر شده و مهارت بازیکن نقش خیلی مهمتری را نسبت به گذشته بازی کند.
علاوه بر این، تغییرات محیطی و سیستم آبوهوایی نقش مهمی در گیمپلی ایفا میکنند. طوفانهای شن، بارانهای ناگهانی و تغییرات دمایی میتوانند مسیر شکار را سختتر کرده یا حتی استراتژیهای جدیدی را برای شکارچیان ایجاد کنند. برای مثال، ممکن است بارش باران مسیرهای گلآلودی ایجاد کند که حرکت را کندتر کرده یا بالعکس، شرایطی فراهم کند که ردگیری یک هیولا آسانتر شود. این پویایی محیطی، باعث میشود هر شکار تجربهای منحصربهفرد باشد و بازیکنان همیشه مجبور شوند استراتژی خود را با شرایط متغیر وفق دهند.

بهترین نکته درباره این بازی، شهودی بودن سبک مبارزات بازی است. با سبک جدید مبارزات مانستر هانتر وایلدز، عملا خیلی سخت میتوان نتیجه نهایی یک مبارزه را پیشبینی کرد. حالا احتمال هر نتیجهای وجود دارد و بازی واقعا خیلی خوب شما را به سمتی هدایت میکند تا سبکهای جدید برای مبارزات را امتحان کنید. اگر فقط یک نکته درباره هیولاهای بازی جدید مانستر هانتر وجود داشته باشد، فوقالعاده بودن آنهاست. با این حال، نباید از دست و دلبازی زیاد کپکام به راحتی گذشت، چرا که تمام هیولاهای بازی در داستان اصلی به نمایش در میآیند و هیچ غافلگیری خاصی برای اندگیم بازی یا همان High Rank باقی نخواهد ماند.
شخصیتهای بازی همگی پرداخت خوبی دارند و یک سری از بهترین اتفاقات و لحظات دنیای بازیهای مانستر هانتر را در وایلدز تجربه میکنیم. برخلاف چیزی که انتظار داشتم، حتی از بعضی از شخصیتها خوشم آمد و قصه آنها را جدیتر دنبال میکردم. هرچند که داستان بازی میتواند در قسمتهای مختلفی، خودش را به بازیکن بیش از حد تحمیل کند، اما خوب اجرا شده است و بعضی از بهترین کاتسینهای ممکن را در جریان این بازی به چشم میبینیم.

از لحاظ فنی، بازی کمی شل و ول ظاهر میشود و باگهایی بصری گاهی توی ذوق شکارچیان اژدها میزنند. بازی به طور خاص در فیزیک و رفتار هیولاها، اثری تاثیرگذار یا بینقص نیست، چه برسد به این که کاری انقلابی را انجام دهد. رابط کاربری کمی سر و سامان گرفته است و حالا کمی راحتتر به همه چیز دسترسی و تسلط دارید، هر چند که همچنان مشکل شلوغی پابرجاست. بازی گرافیک قابل قبول و حتی چشمنوازی دارد. به جزئیات در این نسخه توجه اضافهتری شده است و راستش را بخواهید، قصد ندارم بازی را با یک اثر کاملا تکنفره مثل لست آو آس مقایسه کنم. با این حال، بازی به شدت سنگین است و این موضوع اصلا برای اثری که عملکرد بهتری روی پلیاستیشن ۵ نسبت به پیسی دارد، قابل درک نیست و انتظار بیشتری از بهینهسازی بازی وجود دارد. بهینهسازیهایی که نه فقط در بخش فنی، بلکه در تمام بخشها احساس ناکافی بودن را به مخاطب میدهند و حس یک بازی کامل را از او میگیرند. کپکام در صداگذاریها هم حسابی سر و صدا کرده و از صدای هیولاها تا صدای برخورد تیغههای شمشیر را عالی درآورده تا بازی حس زنده بودن به مخاطب القا کند.
90
امتیاز ویجیاتو
بازی Monster Hunter Wilds گامی بسیار بزرگ برای فرنچایز محبوب مانستر هانتر است که استاندارد خاصی را در این صنعت جا به جا نمیکند.
source