فیلم The Fly
- کارگردان: دیوید کراننبرگ
- بازیگران: جف گلدبلوم، جینا دیویس
- سال انتشار: ۱۹۸۶
آزمایشات خطرناک دانشمندی خیلی بد و وحشتناک پیش میرود. او تبدیل به یک مگس غولپیکر میشود.
دیوید کراننبرگ و سینمایش دنیایی جذاب و عجیب برای طرفداران فیلمهای وحشت و علمیتخیلی است البته بهتر است بگوییم سینمای وحشت جسمی. البته در این بین هم کراننبرگ فیلمهایی متعلق به سینمای نزدیک به جریان اصلی نیز دارد که ما با آنها در این معرفی کاری نداریم. کراننبرگ در دوره اول فیلمسازی خود مگس را ساخت زمانی که جهانی مالیخولیایی سینمایش را هدایت میکرد. فیلمهای هراس جسمانی آثاری هستند که با ترس تغییر شرایط بدنی انسان روایتی را پیش میبرند. مگس فیلمی با این نوع رویکرد است که دیوید کراننبرگ آن را براساس داستان کوتاهی بههمین نام و نوشتهی جورج لانگلان ساخت. فیلم مگس با شعار تبلیغاتی «بترس! خیلی بترس!» به فروش فوقالعادهای رسید و جایزه اسکار بهترین گریم را برای سازندگانش بههمراه آورد.
کراننبرگ از ناخودآگاه آدمی استفاده میکند و ترسهایش را دستمایهی روایتاش قرار میدهد. مگس داستان دانشمندی است که دچار استحاله میشده و خودش را در هیئت یک مگس میبیند. هیولایی که نمیشود کنترلاش کرد. مگس مخاطباش را به یاد مسخ و فرانکشتاین میاندازد اما با روایتی متفاوت. این اتفاق نشان میدهد که روان و ناخودآگاه آدمی چه منبع مهم و عظیمی است برای خلق داستانهایی قدرتمند، آنهم در دهههای مختلف و دور از هم. این فیلم کلاسیک دهه هشتادی که یکی از مهمترین و پرطرفدارترین فیلمهای این حوزهی سینمایی نیز هست ریسک بزرگی بهعنوان یک اثر بازسازی شده بهحساب میآمد، فیلمی که بعدها خودش نیز مورد بازسازی قرار گرفت اما چندان موفق نبود.
این فیلم روی رابطهی دو شخصیت اصلی داستان یعنی دانشمند و نامزدش تمرکز دارد و وقتی که بهسمت وحشت میرود، واقعا نتیجهبخش میشود. مسیری که این دانشمند برای تبدیل شدن به یک مگس را میپیماید هم تراژیک است و هم استعاری و فرامتنی. مگس یک اثر یونگی است، فیلمی دربارهی سایهها، ترسها و ناگفتهها. ایدههایی دربارهی جامعهشناسی و آدمهای مسخ شده و به حاشیهرانده شده. حال کراننبرگ از این موقعیت استفاده میکند و این ایدهی روانشناسی را به زندگی شخصی و اجتماعی یک دانشمند گره میزند.
source