فیلم «موج سوار» با نقشآفرینی مرد پرکار این روزهای سینما، نیکلاس کیج، اولین بار در جشنوارۀ کن ۲۰۲۴ به نمایش درآمد. فیلمی تریلر-روانشناختی (Psychological Thriller) محصول مشترک ایرلند و استرالیا به کارگردانی لورکان فینگن که در حال تبدیل شدن به یک کارگردان صاحبسبک است.
سهخطی: مردی (با بازی Nicolas Cage) به همراه پسر نوجوانش به ساحل دوران کودکیاش در غرب استرالیا بازمیگردد تا موجسواری کنند. اما با گروهی از موجسواران محلی مواجه میشود که آنها را از ساحل بیرون میکنند. این تحقیر تدریجی شخصیت اصلی را روانی و جنونآمیز میکند و او را به مرز فروپاشی ذهنی میکشاند.
نیکلاس کیج، بازیگر ۶۱ سالۀ آمریکایی، یکی از قابل توجهترین بازیگران هالیوود با کارنامهای پرفراز و نشیب به معنای واقعی کلمه محسوب میشود. ۵ دهه بازیگری نیکلاس کیج هر کدام فصلی کاملاََ متمایز و جداگانه در کارنامۀ کاری او محسوب میشوند. بازیگری که در دهۀ ۸۰ کارش را در عرصۀ هنر هفتم آغاز کرد و از مهمترین فیلمهایی که در این دهه بازی کرد میتوان به Birdy (1984) به کارگردانی آلن پارکر و Peggy Sue Got Married (1986) به کارگردانی عمویش فرانسیس فورد کاپولا و همچنین فیلم Raising Arizona (1987) به کارگردانی برادران کوئن اشاره کرد. اما دورۀ اوج نیکلاس کیج دهۀ ۹۰ بود جایی که حتی تجربۀ ایفای نقش اصلی فیلمهای بزرگترین کارگردانان دهههای اخیر سینما یعنی مارتین اسکورسیزی و دیوید لینچ را هم پیدا کرد. از طرفی در فیلم مشهور جان وو یعنی Face/off نقشآفرینی قابل توجهی داشت و حتی در سال ۱۹۹۵ در فیلم Leaving Las Vegas هم موفق به کسب جایزۀ اسکار شد!
نیک کیج در دهۀ ۲۰۰۰ حضور خوبی -گرچه نه به اندازۀ دهۀ ۹۰- داشت و تجربۀ کار با ورنر هرتزوگ را هم ثبت کرد. او در فیلم Adaptation (2002) موفق به نامزدی جایزۀ اسکار شد و شروع به کار در فیلمهای تجاری و بلاکباستری از جمله فیلم Ghost Rider (2007) با هدف کسب درآمد بیشتر کرد. این چنین، نیک کیج وارد دهۀ تیره و تار خود یعنی دهۀ ۲۰۱۰ شد. جایی که بیشترین جایی که دربارۀ او صحبت میشد نه در سالنهای سینما که در کلیپ ویدئوهای میم فضای مجازی بود تا با انواع و اقسام روشها از او جوک بسازند و به تمسخر او بپردازند. بازیگری که زمانی ستارۀ هالیوود بود حالا به یک بازیگر درجه چندمی تبدیل شده بود که حتی در B-Movie ها ایفای نقش میکرد!
اما کریر پرافت و خیز نیکلاس کیج همینجا به پایان نمیرسد. اغلب ستارگان هنگامی که دچار چنین افولی میشوند دیگر هیچگاه نمیتوانند به سینما بازگشت واقعی داشته باشند و خیلی زود به فراموشی سپرده میشوند. اما نیکلاس کیج با بیش از یک دهه افول، در دهۀ ۲۰۲۰ بازگشت شگفتانگیز و شکوهمندانهای داشت! به طوری که تقریبا میتوان گفت او هر سال حداقل یک فیلم قابل اعتنا دارد. علاوه بر حضور متعددش در فیلمهای اکشن و تجاری (که برخی از آنها مانند Sympathy for the Devil (2023) قابل توجه بودند) در فیلمهایی همچون Pig، Dream Scenario، Longlegs و به تازگی The Surfer ایفای نقش کرده که توجه بسیاری از منتقدان و مخاطبان سینما را به خود جلب کرده است. نیک کیج به قدری کامبک قابل توجهی ثبت کرده که حتی مخالفانش هم به چنین بازگشتی از جانب او ادای احترام میکنند. The Surfer هم فیلم قابل اعتنای امسال نیکلاس کیج است که در ادامه به نقد و بررسی آن میپردازم.

فیلم The Surfer از همان ابتدا توجه بیننده را جلب میکند. نمای افتتاحیه از یک دریای خروشان، با یک موسیقی قابل توجه جذاب! سپس نام فیلم با شمایل فیلمهای قدیمی روی صفحه نقش میبندد و مونولوگی از طرف نیکلاس کیج دربارۀ موج و دریا آغاز میشود. نیکلاس کیج (کاراکتری که هیچگاه نامش را متوجه نمیشویم!) و پسرش را در ماشین میبینیم. او پسرش را برخلاف مدرسه به ساحل دنجی آورده تا دوتایی در دل دریا موجسواری کنند. و سپس قصد دارد تا خانهای که تا ساعات آینده آن را میخرد از منظرۀ دریا به پسرش نشان دهد و به نوعی با این کار خودش را به عنوان پدر قدرتمندی به پسرش بازتعریف کند. اما از همان بدو ورود آنها به ساحل همهچیز به بدترین شکل ممکن پیش میرود. افرادی با پرخاشگری و وقاحت تمام اجازۀ حضور و موجسواری را به آنها نمیدهند و از طرفی هم مشخص میشود که صاحبخانه در حال قرارداد بستن با فرد دیگری است؛ بدین شکل پدر در مقابل پسرش تحقیر میشود! این پردۀ اول یک فیلم قابل اعتناست.
شاید در حال حاضر کمتر کسی با لورکان فینگان آشنا باشد. لورکان فینگان (Lorcan Finnegan) کارگردان و فیلمنامهنویس ایرلندی است که به خاطر ساخت فیلمهایی با فضای سورئال، روانشناختی، و اجتماعیـنمادین شناخته میشود. او یکی از چهرههای خاص و رو به رشد سینمای مستقل ایرلند و جهان است. کارگردانی که اگر بتواند بدین شکل ادامه دهد به زودی به یک کارگردان مطرح جهانی تبدیل میشود کمااینکه در حال حاضر هم در میان اهالی جدی سینما قابل توجه است. کارگردانی که برخیها او را ادامهی کارگردانانی چون دیوید لینچ، یورگوس لانتیموس، و حتی آری آستر میدانند. از مهمترین فیلمهای او میتوان به Vivarium (2019) و Nocebo (2022) اشاره کرد.

فیناگان در «موج سوار» از همان ابتدا امضای خودش را به نمایش میکشد و مخاطب را با حس ناامنی مواجه میکند. علیرغم اینکه شاهد طبیعتی زیبا هستیم اما از همان ابتدا مشخص است با فیلمی ساده روبهرو نیستیم. موسیقی متن جذاب با تصویر همخوانی چندانی ندارد. از طرفی رنگها بیش از حد خودنمایی میکنند و در ادامه هم از لنزهای وایدی استفاده میشود که صحنههای عجیبی خلق میشود. صحنههای فلش بک و انتزاعی وجود دارد که همگی نشاندهندۀ اشاره به فضای سورئال فیلم است. همۀ این اشارات که در ادامه با نماهایی از حیوانات هم تداوم مییابد نشاندهندۀ خواستۀ فیلمساز برای دور کردن ما از کلیشۀ ذهنی سادهای است که انتظار داریم. حقیقتا کارگردانی فیناگان در این اثر خوب و قابل توجه است.

بارها در نقد و بررسی فیلمهای گوناگون از شخصیتپردازی به عنوان یکی از مهمترین ارکان فیلم نام بردم. فیلمی که شخصیتپردازیاش بلنگد بیننده را نمیتواند به خوبی همراه خودش داشته باشد و وقتی بیننده نباشد دیگر بقیه چیزها هیچ ارزشی ندارند! در فیلم «موج سوار» این شخصیتپردازی به شکل قدرتمندی اتفاق میافتد. ما از همان ابتدا با شخصیت موج سوار (نیکلاس کیج) همراه میشویم. پدری که رؤیای بازسازی خانوادهاش را در سر دارد و به همین مناسبت میخواهد خانهای ۱.۶ میلیون دلاری در محل زندگی کودکیاش بخرد و پسرش را به دریا میآورد تا با او موج سواری کند. اما همانطور که گفتم همه چیز به بدترین شکل پیش میرود و او تحقیر میشود. ما کاملا این تحقیر پدر را میفهمیم چرا که هم فیلمنامه به خوبی توانسته شخصیت و دغدغهاش را بسازد و ساخت موقعیتها به درستی اتفاق میافتد؛ و هم نقشآفرینی نیکلاس کیج و کارگردانی فیناگان خوب است. در ادامه پسر از پدر جدا میشود ولی پدر بیخیال ماجرا نمیشود. احتمالا همۀ بینندگان هم کنجکاو بودند تا بدانند راز این ساحل چیست و این اراذل و اوباش کی هستند و چرا اینگونه وحشیانه و غیرانسانی برخورد میکنند؟!
مهمترین نکته در سیر جنون شخصیت اصلی، باورپذیری آن است. یک فیلمساز باید بتواند اول از همه شخصیت و دغدغهاش را برای بیننده بسازد و سپس حرفهای فلسفی و انتقادی مدنظرش را در دل سینما مطرح کند. فیناگان به خوبی از پس این کار بر میآید چرا که شصخیت اصلی به خوبی ساخته شده و موقعیتهای پیشآمده هم یکی پس از دیگری از پرداخت درست و خوبی برخوردارند و بیننده را در سیر اتفاقات نگه میدارند و او را درگیر میکنند. همچنین فیلمساز به خوبی بیننده را در تعلیق نگه میدارد و اجازه نمیدهد تا او حس امنیت کند. درست همانند کاراکتر اصلی!
مضامین فراوانی را میتوان از فیلم «موج سوار» برداشت کرد. اما اصلیترین آنها، مقایسۀ دنیای به ظاهر مدرن انسانها با حیات وحش است! کافی است نماهایی را که به طور پراکنده در طول فیلم از حیوانات مختلف وجود دارد به یاد بیاورید. فیناگان سعی دارد با این نماها به بیننده تلنگری بزند تا بیننده رفتار این انسانها را لحظهای هم که شده با حیوانات مقایسه کند. در دنیای انسانها هم کماکان زور حرف اول را میزند و نه چیز دیگری. در پشت تمامی این ظواهر مدرن و پستمدرن از ماشین لکسوس گرفته تا خانههای شیک، تا کت و شلوار خوشدوخت و عینک آفتابی باکلاس، همۀ اینها صرفا ظاهر کار هستند! در نهایت قدرت و زور است که در دنیای انسانها حکمرانی میکند. کاراکتر پیرمرد مفلوک را به یاد بیاورید. در هر جایی از فیلم میبینیم که او چگونه توسط این گروه اراذل و اوباش تحقیر میشود. حالا چنین کاراکتر مفلوکی هنگامی که در پایان فیلم تفنگ در دست میگیرد دیگر آقایی میکند! حالا حتی اسکات کالاهان هم در مقابلش زانو میزند و التماسش را میکند!
یکی دیگر از مضامینی که «موج سوار» به آن طعنه میزند موضوع سرمایهداری است. اصلیترین دغدغۀ نیکلاس کیج در ابتدا همین خرید خانه است. او ماجرا را ول نمیکند. عینکش را از دست میدهد، ماشینش را از دست میدهد، حلقهاش را از دست میدهد، کت و شلوار و کفشهایش را از دست میدهد اما بیخیال ماجرا نمیشود! او هر جور که شده است میخواهد آن خانه را بخرد! گرچه این موضوع در فیلم مقداری اگزجره شده است اما حقیقت است. چه بسیارند افرادی که تمامی شخصیت و دار و ندار خود را فدا میکنند تا به یک چنین چیزی دست یابند. همچنین یکی از جملات فیلم جالب و قابل توجه است. جایی که پلیس فاسد به موج سوار میگوید، پدر اسکات کالاهان پول زیادی برای این شهر خرج کرده است و حالا این حق پسرش است که هر کاری دلش میخواهد بکند!
همانطور که گفتم مضامین فراوانی میتوان از فیلم برداشت کرد و به طور کلی، فیلم در نمایش تدریجی جنون کاملا موفق است. در این بین نمیتوان نقشآفرینی درخشان جولین مکمان را فراموش کرد. او به شکلی کاریزماتیک و باابهت در نقش کالاهان (رهبر گروه) ظاهر میشود. حتی نوع نگاه او بسیار نافذ است و مجموعا نقشآفرینی تحسینبرانگیزی در طول فیلم دارد.

در پایان باید گفت فیلم The Surfer یکی از فیلمهای قابل اعتنای سال جاریست. فیلمی که از جنس سینماست و چه در بحث تکنیک کارگردانی، چه در بحث بازیگری و چه در بحث فیلمنامه عملکرد خوب و قابل دفاعی دارد. «موج سوار» فیلمی روانشناختی-هیجانانگیز است که علاوه بر اینکه میتواند شما را به مدت ۱۰۰ دقیقه کاملا سرگرم کند و تعلیق بسازد؛ مضامین فراوانی هم دارد که ذهن شما را هم به کار میگیرد.
نمره نویسنده به فیلم: ۷ از ۱۰
source